داستان ما و پشتبام خانه
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
در مجتمعی که زندگی میکنیم، 10-12 خانواری زندگی میکنند. هر بار با انتخاب ساکنان مجتمع، یک نفر مسئول ساختمان میشود.
اتفاقا کلید پشت بام خانه نیز دست اوست و اگر کسی بخواهد آنجا برود، باید کلید را از او بگیرد.
یک بار نوبت حاج علیاکبر همسایه طبقه دوم بود، یک بار نوبت به آقامنوچهر همسایهی واحد هفت بود، قبلتر حاج کمال مسئول ساختمان بود و مدتی است آقا محمدجواد همسایهی طبقهی اول مسئول ساختمان شده.
هفته قبل یکی از اهالی ساختمان رفته بود پشت بام خانه که آنتن تلویزیونش را درست کند، همایون پسر شهرام سهسوت را که در چشمچرانی در محله، ید طولایی هم دارد، دیده بود.
مسئله کمکم بین اهالی ساختمان پیچید. سر و صدای اکثر اهالی مجتمع بلند شد که همایون چشمچران بالاپشت بام چه میکند؟ و اصلا چطوری رفته آنجا؟
جلسه ساختمان تشکیل شد، آقامحمدجواد که مسئول ساختمان بود گفت من به او کلید ندادم. احتمالا خودش رفته بالا پشتبام.
بالا پشتبام خانه هم طوری نیست که از خانههای دیگر بشود داخل آن شد.
یکی از همسایهها رفته بود به شهرام گفته بود پسرت پشت بام خانه ما بوده. چطوری رفته آنجا؟ شهرام هم گفته بود آقا محمدجواد خودش به همایون ما کلید داده و گفته برو کاری که میخواهی را انجام بده.
ما نمیدانستیم چه باید کرد. از طرفی شهرام اینطور گفته بود و اگر راست میگفت، آقامنوچهر به اهالی ساختمان خیانت کرده بود و از طرفی هم زشت بود حرف همسایهمان را باور نکنیم و اصرار در اصرار که آقاشهرام راست میگوید.
آخر قرار گذاشتیم برای اینکه هوای آقامنوچهر را داشته باشیم و کسی خیال بد نکند، تا آخر ماه و تعیین فرد بعدی که چند روزی هم بیشتر نمانده بود صبر کنیم و یکی دیگر را به عنوان مسئول ساختمان انتخاب کنیم.
مسیح مصطفوی
- ۰ نظر
- ۲۳ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۵۸