رابطهی دولت یازدهم با رهبری
یقینا نظر نگارنده نه این است که عدهای تعقل را کنار بگذارند و ادارهی همهی امور را به عهدهی رهبری گذارند، و نه چنین تصور میشود که هرکس رهبری، رهبری کرد و در کلامش از نام ایشان استفاده کرد، یعنی در خط ولایتمداری و مسیر تحقق آرمانهای انقلاب، نظام و رهبری است.
حال اما به نظر میرسد اوضاع فعلی بیشتر برای بستن دهان کسانی است که چشمشان به رهبری است و این کلام «رهبری» «رهبری»، از تحقق آرمانها نیست.
خشت اول
در مسئلهی ژنو خوب به یاد داریم رییسجمهور محترم آقای حجهالاسلام و المسلمین روحانی نامهای به رهبری انقلاب نوشتند و نکاتی را با رویکردی مطلقا مثبت یاد کردند. این نامه در کمتر از دو ساعت از «برنامه اقدام مشترک» ژنو به امام خامنهای نوشته شد.
در نگاه اول باید از رییسجمهور محترم به دلیل اهمیت جایگاه رهبری و آگاه کردن ایشان از مذاکرات تشکر کرد، زیرا این اقدام ایشان نشان از جایگاه رهبری انقلاب در بدنهی دولت و بین مسئولین دارد، اما آیا همهی ماجرا همین است؟
بعد از جواب رهبری مبنی بر «آنچه مرقوم داشتهاید»، مدت 25 تا 30 روز و برخلاف رسم همیشگی ایشان برای دیدار چهارشنبههای اقشار مختلف مردم، دیدارها لغو شد و رهبر معظم انقلاب هیچ صحبتی در خصوص مذاکرات انجام ندادند، تااینکه در اولین سخنرانی مواضع قبلی خود در خصوص عدم اعتماد به آمریکاییها را اعلام و مجددا بیان کردند که مسئلهی هستهای بهانه است.
در این مجال قصد نداریم به مواضع رهبری و مثبت بودن یا منفی بودن مذاکرات بپردازیم و به همین سبب از بحث پیرامون آن خودداری میکنیم.
این سوال در ذهن نگارنده شکل گرفته است که آیا اگر پیش از دیدار خصوصی هیات مذاکره کننده داخلی با رهبری، جناب اقای روحانی نامهای با محوریت پیروزی و عرض تبریک نمیفرستادند، امکان این نبود که رهبر معظم انقلاب پس از اطلاع کامل از وقایع مذاکرات نظر خود را اعلام کنند؟
بدیهی است با وضعیت فعلی و پس از نامهی رییس جمهور (بافرض نقد اندک رهبری به مذاکرات ژنو)، رسانههای خارجی و صدالبته برخی از روزنامهنگاران داخلی {که اگر بنابه رعایت تقوا نبود، آنان را کاسبان سازش مینامیدیم}، اینطور بیان نمیکردند که رهبری اجازهی حل و فصل مشکلات را نداده و با دولت نوپا به مشکل برخورده است؟
خشت دوم
سیاستهای اقتصاد مقاومتی توسط مقام معظم رهبری به مسئولین ابلاغ شد و با گذشت ساعاتی از آن، رییس جمهور محترم آقای دکتر روحانی نامهی دیگری خطاب به آیتالله خامنهای نوشتند، از ایشان تشکر کرده و این سیاستها را منطبق بر سیاستهای اجرایی دولت اعلام کردند.
باز هم در نوع نگاه اول باید از ایشان قدردانی کرد و بنده به عنوان نویسندهی این مطلب تشکر میکنم که اقای روحانی نسبت به رهبری انقلاب و فرامین ایشان حساس اند، اما آیا همهی مسئله همینجاست؟
دولت یازدهم از زمانی که در راس امور اجرایی کشور قرار گرفته است بارها نام رهبری انقلاب، مقام معظم رهبری، سیاستهای رهبری و از این دست کلمات را به کار گرفته است و شخص رییسجمهور نیز اینطور وانمود میکنند که سیاستهای ایشان کلیدیترین سیاستهای دولت است.
تمایل بنده این نیست که دولت و رییس جمهور را نسبت به این مسائل حساس نشان ندهم، اما آنچه به وسیلهی دولت در حال اجراست کاملا مخالف با نظرات رهبری انقلاب است و از آنجا که آدمی نیستم که همه چیز را در سینه نگهدارم، نیش و کنایهها را راحتتر از نگفتن سخنانی اینچنینی دانسته و طبیعتا جایگاهی در بین روشنفکران و دلسپردگان ایشان نخواهم داشت.
واردات مجدد بنزین توسط آقای زنگنه که طبیعتا وزارن نفت و خود را به پروندهی کرسنت پیوند زده است، وارادا کالاهای لوکس خارجی، عدم شفافسازی پیرامون واردکنندگان این نوع کالا و مسائلی از این قبیل که با بندهای مختلف سیاست اقتصاد مقاومتی مغایر است، نمونهای است از تفاوت عملی اقدامات دولت با صحبتهای ایشان در خصوص همسویی با فرامین رهبری.
و اقدامات انجام گرفته در زمینهی فرهنگی را نیز نباید نادیده بگیریم. اقدامات متعددی که وزارت فرهنگ و ارشاد دولت یازدهم و شخص جناب اقای روحانی یا از آن غافل اند و یا یقینا با چشمپوشی از آن، تفکری جز پیادهسازی تفکر اسلامی و انقلابی در این وزارتخانه دارند.
مسئلهای که در دیدار رهبری انقلاب با فقهای مجلس خبرگان نیز به آن اشاره شد وایشان در خصوص مسائل فرهنگی کشور اعلام نگرانی کردند.
در پایان نگارنده متذکر میشود که این تحلیلها شخصی است و امیدوار است این اقدامات صرفا برداشت اشتباه او در خصوص سیاستهای جدیدی باشد که به نظر میرسد نه از سوی دولت یازدهم، که از سوی دولت در سایه و عالیجنابانی خاص تئوریزه شده است، باشد.
- ۹۲/۱۲/۲۰
ممنون