نـــیـــوک لـــیــــدر

هیاهوی بسیار برای هیچ

مسیح | دوشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۲۶ ق.ظ | ۰ نظر

 

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

 

برای چه و با چه هدفی فیلم می‌سازیم؟

اگر این پرسش از سینماگران و مسئولین سینمایی جمهوری اسلامی ایران پرسیده شود جواب‌شان چیست؟ سود آور بودن؟ تکنیک برتر سینمایی؟ حضور بیشتر مردم در سینما؟ تولید سینماگران مقلد برای دریافت جایزه از جشنواره‌های خارجی؟ اعتراف به 36 سال اشتباه برای کسب آبروی روشنفکری یا....

 

 

 

پاسخ هر چه که هست به نظر نمی‌رسد سینمای ایران در جستجوی همراهی با امتی باشد که در این سال‌ها سختی‌های جنگ، تحریم و فشارهای خارجی آنان را به جان خرید تا پرچم‌دار «مبارزه» برای تحقق «تمدن نوین اسلامی» شود.

آیا این انصاف است که نمایندگان جمهوری اسلامی ایران در جشنواره‌های خارجی کسانی باشند که هم‌راه و هم‌فکر ارزش‌های انقلاب و معیارهای مردم نبودند و چه بسا از پشت خنجر زده اند؟

فیلم «ناهید» ساخته‌ی «آیدا پناهنده» نماینده‌ی سینمای ایران در جشنواره‌ی فیلم کن فرانسه است که به تازگی جایزه «آینده نویدبخش» را از آن خود کرد. اولین فیلم سینمایی کارگردان، فیلمی با موضوع باب طبع سینمای روشنفکری و جشنواره‌ای است.

فیلم ضعف‌های تکنیکی زیادی دارد؛ نابجا بودن موسیقی در صحنه‌هایی از فیلم و هند هولدینگ‌های نامناسب توی ذوق می‌زند. لهجه‌ی ناهید {ساره بیات} در طول فیلم شمالی است، در حالیکه بارها با لهجه‌ی تهرانی صحبت می‌کند، اما شاید بتوان اصلی‌ترین اشکال تکنیکی فیلم را در روایت آن دانست. روایتی که گاه پسر ناهید را تا مرز بحران می‌برد و بعد از مدتی شخصیت فرزند ناهید به کلی از فیلم حذف شده و جایگاهی در داستان ندارد.

کارگردان در نیمه‌ی دوم فیلم و در جمع کردن داستان به یک پایان مناسب با موضوع فیلم نیز عاجز است. ریتم فیلم کند شده و حتی همان گیرایی اولیه را نیز ندارد.

آنچه در فیلم جلوه زیادی دارد، رنگ‌بندی و فیلترهایی است که در فیلم‌برداری به کار گرفته شده است تا فضا را خشک، بی روح و سرد نشان دهد و اصل مطلب نیز در اینجاست.

باز به ابتدای سخن برگردیم. برای چه و با چه هدفی فیلم می‌سازیم؟ و سوال بعدی آنکه هدف مسئولین سینمایی ایران از ارسال فیلم به جشنواره‌های خارجی چیست؟

اگر پاسخ این باشد که هدف از معرفی «ناهید» به جشنواره به عنوان نماینده‌ای از کشورمان، معرفی «جمهوری اسلامی ایران» و «سینمای جمهوری اسلامی ایران» است، آیا «ناهید» با اهداف مبتنی بر فرهنگ انقلاب اسلامی سنخیت دارد و می‌تواند نماینده‌ی مردمی باشد که به «اسلام» و «انقلاب» وابسته اند؟ و اگر پاسخ این نیست، چیست؟

فیلم هیچ نقطه امیدبخش و روشنی ندارد، متاثر از نگاه فمینیستی کارگردان است و به نظر نگارنده بیان یک حرف سیاسی در فیلم توسط کارگردان آن‌چنان اهمیت داشته که تکنیک و فرم همان‌گونه که بیان شد، فدای آن شده اند.

فیلم سعی دارد معیار «حضانت فرزند» را شایسته سالاری تعیین نماید، در صورتی که مسئله حضانت فرزند در قانون اسلامی معلوم و مشخص است. مسئله‌ای که بارها توسط طیف روشنفکر {به معنای مصطلح و رایج آن} تکرار شده است.

مردهای فیلم طوری شخصیت پردازی شده اند که قابل اعتماد و اطمینان نیستند. نه تنها نمی‌توان به آن‌ها اتکا کرد که برعکس مشکل‌زا و ناتوان اند. شوهر اول ناهید {نوید محمد زاده} معتاد و خلاف‌کار است، قمار می‌کند و آرامش روانی را از او سلب کرده است. شوهر دوم او نیز {پژمان بازغی} توانایی هیچ کاری ندارد و عملا همه‌ی مشکلات و بارها به دوش ناهید است و نهایتا برادر ناهید مردی با تعصب‌های کورکورانه و بی‌دلیل است و در حالیکه خواهرش مرتکب گناه و اشتباهی نشده، روی به خشونت علیه او می‌آورد.

کارگردان، «زن» جامعه‌ی ایرانی را در سردرگمی، مشکلات فراوان و عدم امنیت روانی و آسایش اجتماعی به تصویر می‌کشد و به طور کلی فیلم بستری برای بیان یک حرف کلیشه‌ای، تکراری و پوسیده‌ی سیاسی طیف فمینیست شده است.

مسئله‌ی دیگری که در فیلم به چالش کشیده می‌شود و نگاه آیدا پناهنده روی آن سایه انداخته، عقد موقت است. ازدواج موقت در شرایط خاص خود نه تنها بد نیست، که به امنیت روانی جامعه کمک می‌کند و سوال اینجاست که چرا احکام اسلامی انقدر ساده بازیچه‌ی کارگردان فمینیست می‌شود؟

افسوس آنکه از نگاه کوته‌بین این طیف، حکم شرعی «صیغه موقت» نیز بازیچه‌ی دست روشنفکران و رسانه‌های معاند شده و این مسئله تا آنجا پیش رفته که شبکه العربیه که دشمنی آن با جمهوری اسلامی ایران ثابت شده است، روی آن تاکید ویژه‌ای داشته است.

 

در مصاحبه‌های پناهنده نیز این نگاه مشهود است. او در مصاحبه‌ای با العربیه وابسته به سعودی می‌گوید: «ناهید قربانی جامعه‌ای است که او را از همه چیز محروم کرده است و خطای همسرش را تایید می‌کند. زنان در ایران به دنبال تغییر قانون‌های بسیاری هستند که به زن حق زندگی طبیعی نمی‌دهد؛ کما اینکه اجازه اعتراض نمی‌دهند؛ ما از طریق این فیلم‌ها توانسته‌ایم تغییراتی ایجاد کنیم اما این کافی نیست بلکه باید قانون زنان در ایران تغییر کند و باید این قانون به تصمیم زن به طلاق یا نگهداری فرزندان احترام بگذارد.»

این صحبت‌ها در حالی بیان می‌شود که کارگردان در مصاحبه‌ی دیگری با تناقض آشکار گفته بود «ناهید» یک زن در یک فیلم است و نماد زن در جامعه‌ی ایران نیست. البته شنیدن این جملات از روشنفکران غرب‌زده‌ی این کشور تکرار مکررات است و حضور «ناهید» به عنوان نماینده‌ی ایران و حمایت مسئولین سینمایی از آن گواه این است که جمهوری اسلامی به برکت وجود مدیران فرهنگی بی‌تدبیر خود عرصه‌ را نه‌تنها برای جولان مخالفان خود نبسته، که تمام عرصه را در اختیار ایشان قرار داده است.

جالب اینجاست که ایشان و بسیاری از سینماگران از عدم وجود آزادی در ایران گله‌مند هستند. بنده مقصود سینماگران از نبود آزادی را نمی‌فهمم. اگر آزادی به این معناست که این‌ها اجازه فیلم‌سازی داشته باشند و فیلم‌‍شان به جشنواره‌های مختلف ارسال شود، مگر چیزی جز این اتفاق افتاده؟ این خودزنی‌ها و مظلوم‌نمایی‌ها دیگر چیست؟ وزارت ارشاد و سازمان سینمایی کشور نیز جانب این‌ها را گرفته اند و ایشان را از حامیان انقلاب اسلامی بیشتر دوست دارند، که البته چشم حسود و بخیل کور...

سوال نگارنده از مسئولین سینمایی کشور این است که چرا فیلمی با چنین نگاهی باید نماینده‌ی جمهوری اسلامی در جشنواره‌های خارجی باشد؟ چه کسی ناهید را قربانی می‌داند و از خطای همسرش چشم‌پوشی می‌کند؟

کارگردان باور خود را به جامعه نسبت می‌دهد و در تقسیم‌بندی عامدانه فیلم به دو جریان مدرنیته در برابر تعصب و سنت، آزادی در برابر استبداد و فمینیسم در برابر ماسکولینیسم، بیننده را ناچارا به انتخاب فمینیسم در یک جامعه‌ی خشک مردسالار دعوت می‌کند، حال آنکه اصلا چه کسی گفته است که در برابر فمینیسم باید جامعه‌ی مردسالار و مردان خشک و بی‌مغز باشند؟

دریافت جایزه از جشنواره‌های خارجی هیچ ارزشی را اثبات نمی‌کند و این‌ها همه هیاهوی بسیار برای هیچ است. جشنواره‌های غربی با معیار تکنیک محض جایزه نمی‌دهند، زیرا اگر تکنیک محض ملاک بود سینمای ایران با فیلم‌هایی چون ناهید هیچ‌گاه در مقام رقابت برنمی‌آمد. تکنیک و محتوا از هم جدا نمی‌شود و چه بسا محتوا مهم‌تر باشد و چون ملاک این است، مشخص است که کدام فیلم‌ها جایزه خواهند گرفت.

جشنواره کن در طول سال‌های گذشته به فیلم‌هایی جایزه داده که محتوایی بر علیه کشور سازنده‌ی فیلم داشته اند و این همان چیزی است که در «جدایی نادر از سیمین» نیز هم‌چون ناهید مشهود و بارز بود. گویا شعار مدیران جشنواره‌ی کن این است که: «به کشور خود بیشتر توهین کن تا جایزه‌ی بهتری بگیری.»

بنده مخالف شرکت فیلم‌ها در جشنواره‌های خارجی نیستم، اما چه کسی است که نداند اعطای جایزه در جشنواره‌های خارجی خصوصا جشنواره‌ی فیلم کن بیش از آنکه تکنیکی باشد، محتوایی است. والا «ناهید» فیلمی نیست که از لحاظ ساخت و فرم بتواند مقبول طبع جشنواره‌های خارجی افتد.

در دوره‌ای که بخشی از تحریم‌های انقلاب اسلامی توسط کشورهای غربی به بهانه‌ی «حقوق بشر» وضع شده است، حضور این فیلم به عنوان نماینده‌ی جمهوری اسلامی مضحکانه به نظر می‌رسد، زیرا بیش از آنکه منفعتی در آن باشد، پاس گل خوبی برای کشورهای غربی برای تحریم ایران به بهانه‌ی تضییع «حقوق بشر» است و این نیز حاصل نمی‌شود، مگر به پاس جهالت مدیران فرهنگی کشور که در اثنای مذاکرات عرصه را برای دشمنان این انقلاب فراهم می‌کنند.

یقینا هرجا غرب به تشویق ما بپردازد، باید به آن شک کرد. در این مسئله شکی نیست و حکم سینما نیز از این اصل که برپایه‌ی عدم برائت نهاده شده، جدا نیست.

غرب ذاتا دچار انحطاط است و هرجا چنین باشد، تاریکی تفکر غربی نیز حاکم می‌شود. مگر نه اینکه مگس جز بر سیاه نمی‌نشیند و حامل امراض است؟ ما نه خود را جزئی از جامعه‌ی جهانی بشریت می‌دانیم و نه معتقدیم به آنچه پدرخوانده‌ی دهکده جهانی می‌گوید باید عمل کرد. سینمای انقلاب اسلامی باید هم‌راه مردم و نظام باشد و خود را باز شناسد. سینمای ایران باید نماد مردم باشد، نه غرق در افکار روشن‌فکران غرب‌زده و این همان طریقی است که تا رسیدن به آن فاصله‌ بسیار است.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی