شهدای دهه 60 و شهدای دهه 90
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
تفاوتی بین شهدای دهه 60 و دهه 90 نیست. هر دو برای دفاع از اسلام و اعتقادات دینی، انقلاب اسلامی، وطن و... جنگیدند. در خصوص اینکه اجر و قرب کدام یک بیشتر است یا هر دو برابرند هم نمیتوانم صحبت کنم چون این چیزها خیلی در اندازه و فهم بنده نیست.
اما از دهه 60 هر چه به جا مانده، تصویری است از مادرانی که فرزندان خود را راهی کردهاند، همسرانی که شوهرشان را به جنگ فرستاده اند و خواهرانی که برادر خود را عازم جبهههای جنگ کرده اند.
کسانی که زینب گونه فرستادند و بعد از شهادت هم زینب گونه ایستادند.
اگر گریستند، اشک هم حماسه بود و تغزل و چیزی جز عشق نبود.
مادری سه فرزند خود را تقدیم اسلام کرده بود و میگفت شرمندهی امام امت هستم که بیشتر از این چیزی برای تقدیم کردن ندارم.
از این دست تصاویر در خاطرات ذهنی همهی ما از دفاع مقدس موجود است.
حتی برنامه «نیمه پنهان ماه» که از شبکه افق پخش میشد و در همین سالهای اخیر درست شده بود، اینچنین بود.
اما تصویری که این روزها در بسیاری از برنامههای تلویزیونی از برنامه «مدافعان حرم» که همسر شهید «رضایی نژاد» آن را اجرا میکند تا مستندها دربارهی شهدای مدافع حرم نشان داده میشود، بیشتر احساسات صرف بازماندگان دربارهی یک شهید است.
اینکه شهید با همسرش چطور بود و با هم چه جاهایی رفتند، اینکه هدیه تولد میخرید یا به کادو دادن اهمیت میداد، اینکه همسر شهید دلش برای او تنگ شده و از قاب بستهی اشکهای او فیلم گرفته شود، با آن تصویری که از دفاع مقدس بر جای مانده تفاوت بسیاری دارد.
این تصویر یک آدم معمولی است که از دنیا رفته و همسر یا مادر یا خواهرش از نبودنش ناراحت است و آن تصویری از یک آدم با جسمی معمولی، اما روحی آسمانی بود که مثل همه میخورد، میخوابید، عشق میورزید، محبت میکرد، اما بنده خدا بود و از همه چیزش برای خدا گذشت. او نمونهای از انسان کامل بود که با خصوصیات کاملش به شهد شیرین شهادت رسیده بود و تصویر امروز، تصویری ناقص است. ما نمیفهمیم چه شد که فلان عزیز به درجه شهادت رسید؟ آن هم در این روزگار که سختیاش از هر روزگاری بیشتر است.
این مسئله ارتباطی به خانوادهی عزیز شهیدان ندارد.
خانوادهی شهدای دهه شصت هم مثل اینان احساسات زیادی داشتند و اصولا برای آدمی که میمیرد و از دست میرود هم اشک میریزیم، چه رسد به شهادت کسانی که از بهترینهای آسمان و زمین بودند.
خانوادهی شهدای دهه نود هم مانند خانوادههای دهه شصت حماسه آفریدند. آنها هم مثل کوه ایستادهاند و نسل بعدی را برای اسلام و انقلاب اسلامی تربیت میکنند. آنها هم اگر اشک میریزند، حماسی است. جلوی دشمن ایستادهاند و کم نمیآورند.
اشکال از #فیلمسازان امروز است که اینچنین #تصویری از شهادت و بازماندگان زینبی شهیدان به مخاطب میدهند.
شهید انسان بزرگی است که به بزرگترین مقامی که یک بنده میتواند برسد، رسیده است و خانوادههای شهدا هم با همهی سختیهای دنیایی، این را انتخاب کردهاند و با عشق به آن رسیدهاند.
از این #حماسه، حماسه عاشقانه بسازیم، نه یک عاشقانه معمولی فصلی که بعد از مدتی نه انسان ساز است و نه...
بنده به شدت عصبانی هستم از رویه ی این برنامه و کامنت و بحث رو هم جواب نمیدن...
اصلا درست نیست که اینطور همسر شهید از مسائل خصوصی و عاطفیشون صحبت کنه. آیا خود شهید راضیه؟
آیا شهید راضیه که عکس همسرش پوستر بشه و بعد فیلم ابراز احساسات و اشک هاشون رو همه ببینن؟ نمونه ش اون شهیدی بود که جمله کلیدی همسرشون "یادت باشه" بود و کلی در اینستاگرام بازنشر شد...
مساله اینه که روایت حماسه رو هم بلد نیستم...
این مدل برنامه ساختن ها علاوه بر آسیب بدی که در فضای جامعه داره، برای خود همسر شهید هم ضرر داره.
کمی باید دید واقع بینی وجود داشته باشه. همسر شهید، در آینده یا ازدواج میکنه یا خیر. اگر قصد نداره که ازدواج کنه، این فیلم ها و اینجور پرداخت ها باعث میشه کلی خواستگار و حاشیه براشون ساخته بشه. اگر هم یه روزی ازدواج کنن، این صحبت کردن از مسائل شخصی در تلویزیون و دست به دست شدن فیلم ها در شبکه های اجتماعی، به شدت روی زندگیشون اثر میگذاره...
+قسمت آخر صحبتم گفتنش خوب نبود. ولی چون وبلاگ هست و جو طوری هست که میشه وضعیت رو توصیف کرد، گفتم.
++ کتاب هایی مثل اینک شوکران هم همین وضعیت رو دارن...برنامه هایی مثل ملازمین حرم و این مدل کتاب ها، به جایی اینکه دخترهای ما رو برای ساختن حماسه آماده کنن و شخصیت ها رو درست رشد بدن، یه سری جو الکی دارن ایجاد میکنن. اونوقت این همه کار فرهنگی حسابی روی زمین مونده و آدم نداریم که انجام بده و همه دنبال نیمه ی گمشده ای هستن که نیست!