بادکنک های سفیدی که ترکیدند
دکتر صادق زیباکلام یکی از مهمانان برنامه بود. کسی که در بسیاری از موارد یا بهتر بگویم در اکثر موارد با صحبتهای او مخالفم (این را از رویکرد وبلاگ در مطلبهای پیشین میتوان فهمید) و معتقدم صحبتها بنیان درستی ندارد و این مسئله در مناظرات ایشان واضحتر دیده میشود.
دستاویز قرار دادن بعضی چیزها در مناظرات، چسبیدن به حاشیه و رها کردن اصل در پاسخ به مواردی همچون «مسئله اسراییل» از نمونههایی است که گواه مدعای نگارنده است، اما به محض ورود دکتر زیباکلام، از اقدام دوستان بسیار ناراحت شدم و بهتر بگویم بغض در گلویم جمع شد.
من نیز همچون حاضرین امروز از کسانی هستم که معتقدم تا استکبار هست، شعار «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر اسراییل» و «مرگ بر ضد ولایت فقیه» هست و در زمانی که دولت یازدهم یا حامیان آن سعی میکنند به هر نحوی این امر را کمرنگ کنند، شدیدا روی آن پافشاری میکنم.
اما «هو کردن» آقای زیباکلام و شعار «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر اسراییل» و «مرگ بر ضد ولایت فقیه» امری بسیار زشت از دوستانی است که نمیدانم چه نامی روی آنها بگذارم.
از آنجا که دوستان همچون من مدعی ولایتمداری هستند، دو تکه از بیانات رهبر عظیم الشان انقلاب را برایشان قرار میدهم:
1- «آزادی را نباید بد معنا کرد. آزادی یکی از بزرگترین نعمتهای الهی است که یکی از شعب اش آزاداندیشی است. بدون آزاد اندیشی، این رشد اجتماعی، علمی، فکری و فلسفی امکان ندارد. در حوزه های علمیه، دانشگاه و محیط های فرهنگی و مطبوعاتی، هو کردن کسی که حرف تازه ای می آورد، یکی از بزرگترین خطاهاست؛ بگذارید آزادانه فکر کنند. البته من فهم غلط از آزادی را تأیید نمی کنم؛ من باز گذاشتن دست دشمن را در داخل برای اینکه مرتباً گاز سمّی تولید کند و در فضای فرهنگی یا سیاسی کشور بدمد، تأیید نمی کنم؛ من براندازی خاموش را - آنچنانی که خود آمریکاییها گفتند و عواملشان چند سال قبل در اینجا سادگی و بی عقلی کردند و به زبان آوردند - برنمی تابم و رد می کنم؛ اما توسعه ی آزادی و رها بودن میدان برای پرورش فکر و اندیشه و علم و فهم، ربطی به این ها ندارد. ظرافتی لازم است که آدم این دو منطقه را از همدیگر باز بشناسد و مرز این ها را معین بکند. آزادی و آزاد اندیشی، یکی از مبانی اصلی اصولگرایی است.»
2- «بعضی وقتها ممکن است در کسی نقطه ضعفی هم باشد؛ اما لزومی ندارد که انسان هرچیز کوچکی را در اشخاص ببیند و آن را بزرگ کند. مثلاً فلان کس در فلان جا یک وقت حرفی را بر زبان جاری کرده است؛ یا مثلاً قبلاً اینطور بود - بحمداللَّه حالا کمتر دیده میشود - که تا کسی مختصر حرکتی انجام میداد که برخلاف مذاق بعضی بود، فوراً او را به «ضدّیت با ولایت فقیه» متّهم میکردند! نه؛ اینطور نیست که حالا هر کس یک کلمه حرفی زد، ضد ولایت فقیه محسوب شود.»
این تنها دو نمونه از نمونههای بسیاری است که رهبری انقلاب در این خصوص بیان کردند و دوستان مدعی خلاف آن عمل میکنند. حداقل دوستان بنده که ملاک شعارهایشان سخنرانی است و معتقدند آقای زیباکلام حتما دارد گاز سمی تولید میکند و صدای استکبار شده، ایکاش همانقدر هم به حضور ایشان در بیت رهبری اهمیت میدادند و حداقل انقدر سریع و برپایهی احساساتی نادرست مشت خود را گره نمیکردند.
گریهدارترین جای این مسئله آن است که مجری برنامه قبل از صحبت ایشان و حتی میان سخنان آقای زیباکلام مدعی است جمع حاضر تحمل مخالف را دارد، اما وقتی سخنرانی ایشان شروع میشود نهتنها افرادی مثل آن خواهری که سر و صدا به راه انداخت در داخل سالن، که بسیاری در بیرون هم مشغول «هو کردن» شدند و نشان دادند تحمل نظر مخالف همانند اصل بنیادین مراسم و برنامه که محوریت طنز داشت، سخنی طنز است.
که دیدن این قبیل رفتارها از سوی جریان مخالف جای تعجبی ندارد، اما اینچنین اقداماتی از سوی جریان حزباللهی و معتقد به اخلاق و ولایت حقیقتا تاسف برانگیز هست و مقایسهی این دو جریان فکری و رفتار فعلی در توجیه این اقدامات نیز امری خطا و ناصواب است.
از اینجا به بعد مطلب را نیز خطاب به آقای زیباکلام مینویسم:
آقای دکتر زیباکلام!
از اینکه به جمع مخالفان خودتان آمدید خیلی ممنونم.
بنده برخلاف شما معتقدم اسراییل رژیمی غاصب است و هرگز نمیتوان این رژیم را قانونی، شرعی یا باهویت تصور کرد، در این مجال فرصت صحبت پیرامون این مطلب نیست، والا میشد بیش از این، به این مطلب پرداخت.
در خصوص آمریکا نیز تقریبا با تمام بیانات شما مخالفم و معتقدم دید شما نسبت به آمریکا، دید غربزدگی است.
آقای صادق زیباکلام عزیز!
برخلاف شما که تصور میکنید اصلاحطلبها که مدعی شعار«زنده باد مخالف من» هستند، به آن هم عمل میکنند، بنده معتقدم این صحبت نیز جز سخنی نغز و طنز نیست. هرچند از اینکه آقای صفارهرندی در برابر اقدام زشت دوستان سکوت کردند (که من از این مسئله ناراحت شدم)، اما حقیقتا با صحبت ایشان موافق هستم که مرام بچه حزباللهیها به مراتب بیشتر از اصلاحطلبها است و این را از آغاز تا امروز در سخنرانیها، در مناظرات، در دانشگاهها و حتی در برخورد سران دو طیف مشاهده کردهایم.
نمونهی آخریش صحبتهای دکتر سعید جلیلی و دکتر عباسی در روز 20 فروردین است حداقل چند روز قبل اگر جلوی دانشجویان افراطی حامی دولت گرفته نمیشد، هیچ بعید نبود سعید جلیلی یا دکتر عباسی را کتک هم بزنند و اشارهای به سخنرانیهای لغو شدهی آقای جلیلی در دانشگاهها و بایکوت تصویری دکتر عباسی در تلویزیون نمیکنم.
آقای زیباکلام دوست داشتنی!
گفتید تریبون تمام سال، ماه، هفته و روز در دست جریان حزباللهیهاست و بگذاریم 5 دقیقه صحبت کنید.
حقیقتا از رفتار دوستانم خجالت کشیدم، اما واقعیت آن است که کدام تریبون؟
روی دهان جریان حزبالله در این هشت ماه دست گذاشتهاند و اجازه صحبت به آنها داده نمیشود. بیاخلاقیهای این جریان را که کنار بگذاریم، نمونههای بسیاری از لغو سخنرانیها و پخش مستندات گرفته تا عدم اجازه به حضور منتقدین توافقنامه ژنو در صدا و سیما هست که خط بطلانی است بر صحبتهای شما.
باز هم گلی به جمال مرام مخالفان شما که در زمان تصدیشان، شما و سایر بزرگواران آزادانه در دانشگاهها سخنرانی کردید و حتی در تلویزیون سخنانی را ایراد کردید که صریحا با جریان انقلاب، آرمانهای امام و نظرات رهبری مخالف بود، در زمان فعلی که حقوقدانان، سرهنگگونه رفتار میکنند و در دورهی اصلاحات هم گفتند «بیرونتان میکنیم.»
در پایان ابتدا به دوستان و همفکرانم که میدانم شنیدن این صحبتها برایشان تلخ است، توصیه میکنم قبل از هر چیزی کلیپ صوتی سایت رهبر انقلاب با عنوان «حزباللهیها بشنوند» را گوش دهند و نهایتا:
با وجود تمام مخالفتهای نظری، اعتقادی و سیاسی که با شما دارم، بهخاطر اقدام ناشایست و زشت دوستان و همفکرانم که نه به اخلاق قرآنی عمل کردند، نه به حرفهای رهبری انقلاب و نه حتی به سخنرانی دکتر عباسی در خصوص اخلاق و رسانه که کمتر از پنج دقیقه پیش از صحبتهای شما انجام شد، از شما عذرخواهی میکنم و امیدوارم من، دوستانم و شما همه عاقبت به خیر شویم.
ایکاش این تلخکامی پیش نمیآمد و تا پایان مراسم حضور داشتم.
پی نوشت: کلیپ صوتی «حزباللهیها بشنوند»