نـــیـــوک لـــیــــدر

بررسی تحلیلی قیام عاشورا- قسمت اول

مسیح | سه شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۲۳ ب.ظ | ۲ نظر


متن کتاب:
چون بیماری معاویه سخت شد، یزید فرزندش در حُوّارین بود. نامه سوی او نوشتند که در آمدن شتاب کند: شاید پدر را زنده دریابد.
یزید وقتی آمد که معاویه را به گور کرده بودند. او بر گورش نماز گذارد.
معاویه بمرد در نیمه‌ی رجب سال شصتم هجرت.

چون با یزید بیعت کردند، نامه به ولید بن عتبه فرستاد و او را از مرگ معاویه آگاهی داد.
و نامه‌ای دیگر، مختصر نوشت:
اما بعد، حسین  بن علی و عبدالله بن عمر و ابن زبیر را به بیعت بگیر و آنها را رها مکن تا بیعت کنند.والسلام.

چون خبر مرگ معاویه به ولید رسید، سخت پریشان شد و بر او گران آمد. سوی مروان حکم فرستاد و اورا بخواند. (و مروان پیش از ولید، عامل مدینه بود.)
و ولید آن نامه‌ی مرگ معاویه بر او قرائت کرد.
مروان گفت: «انا لله و انا الیه راجعون.» و بر معاویه رحمت فرستاد.
پس، ولید با وی در این کار مشورت کرد.
مروان گفت:
«رای من آن است که اکنون آنها را بخوانی و امر کنی به بیعت. اگر پذیرفتند، دست از آنها بداری و اگر نپذیرفتند، پیش از آنکه از مرگ معاویه آگاه گردند، گردن آنها بزنی- چون اگر از مرگ او آگاه گردند، هر یک به ناحیتی رود و مخالفت نماید و مردم را به خود خواند.»
 
ولید، عبدالله بن عمرو ابن عثمان را که جوانی نورس بود، سوی حسین و ابن‌زبیر فرستاد و آن دو را بخواند- وقتی که ولید برای پذیرایی خلق نمی‌نشست. و عبدالله هر دو را در مسجد یافت:
نشسته بودند، و گفت: «امیر را اجابت کنید که شما را می‌‌خواند.»
آنها گفتند: «تو بازگرد، ما بر اثر می‌آییم.»


پس ابن زبیر با حسین گفت: «به عقیده‌ی شما ولید در این ساعت که برای ملاقات مردم نمی‌نشیند، برای چه سوی ما فرستاده است؟»
حسین گفت: «گمان دارم که امیر گمراه ایشان- معاویه بمرده است و سوی ما فرستاده است تا از ما بیعت ستاند- پیش از این‌که این خبر میان مردم پراکنده شود.»
ابن زبیر گفت: «من هم گمان غیر این نبرم. پس تو چه خواهی کرد؟»
حسین گفت: «من جوانان چند از کسان خود را فراهم کردهف نزد او روم.»
پس، گروهی از موالی خود را بخواند و فرمود تا سلاح بردارند.
و گفت:
«ولید مرا در این وقت خواسته است و ایمن نیستم از این‌که مرا به کاری تکلیف کند که اجابت او نکنم، و از او ایمنی نیست. پس با من باشید و چون نزد او داخل شوم، بر در بنشینید:
اگر شنیدید آوازِ مرا بلند شده است، درآیید و شر او را از من دفع کنید.»

 

جمع‌بندی:
1- پس از مرگ معاویه، یزید دستور بیعت گرفتن از اباعبدالله الحسین علیه‌السلام را صادر کرد.
2- مروان بن حکم بود که پیشنهاد داد اگر بیعت نکردند، گردن آن‌ها را بزن.
3- وقتی امام حسین علیه‌السلام  تصمیم گرفت برای صحبت با ولید نزد او برود، یاران خود را مسلح با خود همراه کرد تا پشت در محلی که ولید حضور داشت.

نظرات (۲)

این کار ت عالیه

خیلی خوشم اومد.
بازنشر می‌کنیم. ان شالله که برخی به خود بیان

آمین
پاسخ:
ان شاءالله.

قربانت
  • خانم هموستات
  • چه کار خوبی کردید.من چند بار اومدم روند تاریخی و فلسفه عاشورا رو بخونم اما نثر اکثر کتابا خیلی ثقیل بود .آخرین کتابی هم که خوندم"عاشورا " علی صفایی بود اما بیشتر تحت تاثیر ابهت عاشورا بود نه فلسفه اون.تنها کتاب به درد بخور در این زمینه که تونستم بخونم کتاب آقای مطهری بود
    ولی اینجوری خلاصه و چند قسمتی با جمع بندی نثر امروزی خیلی روان و راحت ترِ
    پاسخ:
    سلام علیکم
    خواهش میکنم وظیفه است
    ممنون که سر زدید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی