نـــیـــوک لـــیــــدر

فروشنده بازی

مسیح | سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۴۲ ب.ظ | ۳ نظر

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

 

«فروشنده» آقای «فرهادی» برنده جایزه اسکار خارجی زبان شد و بعضی از هم‌وطنان از این مسئله خوشحال شدند، اما طبیعتا بنده نه‌تنها خوشحال نیستم که غمگین هم هستم و شاید به زعم دوستان خیلی احساس «دلواپسی» هم دارم.
ایراد کار از آقای فرهادی نیست. او می‌تواند با پول امیر قطر یا امیر هر کشور منطقه، حتی خود پادشاه عربستان فیلم بسازد. او در ساختن فیلم نئورئالیستی بی‌تعارف کارگردان خوبی است. می‌داند چگونه کارگردانی کند، چگونه تعلیق ایجاد کرده و چطور از بازیگران خود بازی خیلی خوبی بگیرد. پس این نقطه‌ی قوت اوست.
برای فیلم نئورئالیستی ساختن نیز یک کارگردان باید بداند چگونه در یک آپارتمان فیلم بسازد. در یک فضای تاریک قاب بگیرد و از هیچ لوکیشن و نمای بدیعی استفاده نکند.

⭕️ اینکه گفتم ایراد کار از آقای فرهادی نیست، برای این است که مدیران فرهنگی سینمای این کشور باید بدانند که فیلم نئورئالیستی چیست. قبل از ان هم باید بدانند «انقلاب اسلامی» چیست، در کجا و با چه فضایی اتفاق افتاده است و مردمی که انقلاب کردند چه هدفی داشتند. فرض کنیم انقلاب اسلامی اصلا مثل یکی از نظام‌های  دنیاست و هیچ تفاوت ارزشی و دینی ندارد؛ مثل آمریکا، مثل انگلیس، فرانسه و یا حتی آلمان نازی.
با این فرض، باز هم حکومت ایران مثل هر حکومتی حق دارد سینمای خاص خود را داشته باشد، فیلم مطلوب خود را بسازد و نماینده‌ی متبوع خود را به جشنواره‌های جهانی ارسال کند، حتی اگر در طول 37 سال یک جایزه هم نگیرد.

👈 اما متاسفانه اینطور نیست و مدیران فرهنگی سینمای ما مثل همین آقای ایوبی ذائقه‌شان در کافه‌های روشنفکری فرانسه عوض شده و گویا انقلاب اسلامی را با «فروشندگی» و «فروشنده بازی» اشتباه گرفته اند.
به همین خاطر هم نماینده‌ی جمهوری اسلامی ایران در اسکار فرهادی است که فیلم‌هایش بیشتر فرانسوی است تا ایرانی و نماینده‌ی او نیز کسانی هستند که بویی از مردم انقلابی کشور و نمادهای یک حکومت اسلامی نبرده اند.  به همین دلیل است او که او هرجا وقت پیدا می‌کند، چه در اسکار قبلی‌اش و چه در مواجهه با ممانعت از حضورش در آمریکا، فحشی نثار جمهوری اسلامی می‌کند و بیشتر از آنکه دزد را بزند، صاحب خانه را می‌نوازد!

مهم نیست کسی چه می‌گوید، مهم این است که اینجا ایران است و حکومت فعلی آن اسلامی و انقلابی است و طبیعتا نماینده‌ی او هم می‌بایست در این سال‌ها «ماجرای نیمروز»ها می‌بودند، اما مدیران و مسئولان سینمایی کشور  از ترس جان، مال و یا آبروی روشنفکری خود این فیلم‌ها را هیچ وقت به هیچ جشنواره‌ای نمی‌فرستند. اساسا این فیلم‌ها نیز جشنواره‌ای نیستند. 

❗️ کسی که سینما را بشناسد، می‌داند فیلمی که با ذائقه‌ی مردم انقلابی و با فرهنگ ایرانی ساخته شود، باب طبع منتقدان خارجی و جشنواره‌های سیاسی اروپایی نیست. 
امسال هم هیچ کس در برنده شدن آقای فرهادی شکی نداشت، چون هالیوود قرار بود سیاسی شود و خوب این سیاسی شدن نه‌تنها به ضرر ما نبود، بلکه هم آقای فرهادی  این وسط خوب فروخت و هم ما یک بار دیگر اثبات کردیم که جشنواره‌ها به صد در صد به «فرم» جایزه نمی‌دهند؛ بلکه یا مثل اسکار 2017 سیاسی شده و جایزه سیاسی می‌دهند و یا مثل ونیز و کن به محتوا نگاه می‌کنند و جایزه‌ی سیاسی می‌دهند.


❎با این وضع نه فروشنده که بیشتر از ده مورد اشتباه فیلمنامه‌ای داشت، برای  من فیلم است، نه از اسکار گرفتنش خوشحال می‌شوم، نه احساس شعف و غرور ملی دارم، نه نمایندگان این فیلم را نمایندگان ملت انقلابی ایران دانستم و نه اساسا این مسئله را مربوط به کارگردان‌ها می‌دانم. این‌ها همه بلای سوء مدیریت است و خدا ان‌شاءالله ما را از مدیر شدن یا مدیر بد شدن حفظ کند.

 

پ.ن: باید دید بعد از پخش فیلم در کشورهای خارجی، مردم آن‌ها به فرهادی حق می‌دهند یا به دانلد ترامپ؟

نظرات (۳)

عرض سلام. وقت شما بخیر
چند هفته ی پیش، یادداشتی از شما در کانال مجله نقد سینما مطالعه کردم. بحث در این مورد بود که خیلی از مفاسد در بعضی فیلم ها به نمایش درمیان برای اینکه رواج پیدا کنن. مثال فلپرها رو آوردید و ...
بنده موافق هستم با صحبتتون ولی مساله ای برام حل نشده ست. اگر هرچه که سینما نشون میده، مردم به سمتش کشیده میشن، پس تکلیف سینمای متعهد که وظیفه داره بعضی مسائل رو نقد کنه چی میشه؟ خیلی از این سینماگرهای معلوم الحال هم معتقدن دارن انتقاد میکنن و از اون مفسده بد میگن ولی با این حال می بینیم که خروجی ترویجه فساده. این مرز چطور مشخص میشه؟ چطور میتونیم بگیم فلان فیلم که در مورد یه مفسده ست، نقد سازنده داره و ترویج نمیده ولی فلان فیلم ترویج میده؟ مدیر فرهنگی چطور میتونه تشخیص بده؟
این گزاره که سینما هر چی نشون بده، مردم به طرف اون مساله میرن(نقل به مضمون) که استاد شاه حسینی هم گفتن، تا چه حد صحیحه؟ چطور میشه ازش دفاع کرد؟ یه مقدار در مورد تاثیر سینما زیاده روی نشده؟
چون این صحبت شبیه نظریه ی تزریقی رسانه هاست که جز نظریه های اولیه حوزه ارتباطات بودن و خیلی وقته که رد شده.
البته بنده مردد هستم. از طرفی یادداشت شما به نظرم صحیح اومد و از طرفی این نکات مبهم به نظرم رسید و به استاد شاه حسینی و باقی اساتید هم دسترسی ندارم که ابهامم برطرف بشه
پاسخ:
سلام علیکم
ممنون از اینکه نوشته‌های بنده رو دنبال می‌کنید.

این اصلی که در مورد سینما و تاثیرش گفته میشه، صرفا حرف ما نیست. متاسفانه (از نظر من) بعضا برای اثبات حرف‌ها هم باید به اونور ارجاع داد.
اینکه سینما موثره، به دلیل ماهیت خود سینما است. تلویزیون، روزنامه، سینما، شبکه‌های اجتماعی و هر چیز دیگه‌ای که به رسانه اطلاق میشه حاوی پیامی است و اون پیام تاثیر گذاره. 
در مورد رسانه و پیام باید به نظریات مک‌لوهان رجوع کرد که نظراتش همچنان هم قابل بحث و بررسی است.
در مورد تاثیر سینما و تاثیر فیلم هم باز به نظریات مختلفی میشه رجوع کرد که هم در داخل آدم‌هایی مثل اقای شاه‌حسینی بهش اشاره می‌کنن و هم اون‌طرف آدم‌هایی مثل «نیل گابلر» و فیلسوف‌های سینماگر بهش اشاره میکنن.
شهید اوینی هم این مسئله رو میگه چون در واقع همه‌ی کسانی که از باب فلسفه به سینما نگاه میکنن، سراغ ماهیت اون میرن و از ماهیتش صحبت میکنن.

در مورد تاثیر سینما میشه خیلی مطلب گفت، نوشت، کتاب خوند و... اما کتاب امپراتوری هالیوود نوشته نیل گابلر شبه داستانه و این رو به خوبی به مخاطب انتقال میده.
در مورد تاثیر سینما میتونم مثال‌های متعدد بزنم. فلپریسم، پروهیبیشن، تاثیر رودلف والنتینو بر الگوی مردان، شورش 1968 فرانسه و سینمای موج نو این کشور، خروج آلمان از بحران اقتصادی که بسیار بحث مهمیه توی این قضیه، تاثیر فیلم‌های شاخصی مثل فایت کلاب توی آمریکا که میشه در موردش توی نت بخونید و...
توی ایران هم از این دست موارد داشتیم، اما اگر تاثیرش کمتر از غرب بوده به این دلیله که سینمای ما اصولا مخاطب محور نیست. سال گذشته یه ذره مخاطب ایجاد کرد، اما این مخاطب هم قاطبه‌ی مردم نیستن. 
سال 2016 توی ایالات متحده و کانادا مجموعا 235 میلیون نفر فیلم دیدن، اما توی ایران طبق اماری که خود سینماگرهای طیف شبه روشنفکر مثل کیوان کثیریان دادن میانگین سینما رفتن مردم تازه با همه این بهود یافتن‌ها شده هر هشت سال یک بار هر نفر میره سینما!
بنابراین با این امار تاثیر به مراتب کمتر خواهد بود، اما باز اگر به اثار شهید اوینی و باقی نویسنده های داخلی مثل اقای مددپور یا ادمهای غربی بریم، میبینیم که سینما ذائقه ساز هست، بنابراین بعد از مدتی اگر مدیران سینمایی فیلمها رو مدیریت نکنن و برای جذب مخاطب به سینمای متعهد دینی (که نداریم) فکر نکنن، سینما مخاطب خودش رو میسازه
الان مخاطب سینما اینهایی هستن که فیلم نئورئالیستی میپسندن
ولی باز جالبه وقتی فیلم به اصطلاح ما دینی ساخته میشه، بسیار بیننده پیدا میکنه و اون ادمهایی که سینما پیداشون نمیشه میرن اون رو میبنن. این نشون میده سینما و سینماگر نسبت به این بخش عظیم بی توجه هست و اتفاقا داره یه مخاطب جدید میسازه.

با همه این‌ها توی ایران هم میبینیم که موثره. تاثیرش اول بر سینماگرهاست چون میدونن این فیلمها مخاطب (مخاطب سینمایی فعلی) و طرفدار (فستیوالهای سیاسی کن، ونیز و برلین) داره. مرتبه دومش مخاطب‌ها میشن، مخاطب‌هایی که همین سینما خلق کرده و عموما فیلم نئورئالیستی دیدن. من این مخاطب‌ها رو تو کانال‌هایی مثل توییترفارسی و... زیاد میبینم. ادمهایی که از کشور فقط چرک و کثافت رو میبینن. دیدن چرک و کثافت با نقد و بیان مشکلات فرق داره. این رو هم در ادامه میگم.
بنابراین سینمای ما اگر چه مثل غرب بر مردم موثر نیست، اما دراینده حتما بیشتر تاثیر میگذاره، چون خاصیت رسانه و به خصوص سینما تاثیر بر مخاطبه. اصلا سینما برای تاثیرگذاری است. 
حرف بنده هم در اون نوشته اینه که اگر امروز به فکر اصلاح سینما نباشیم، بعدا که بیشتر تاثیر میگذاره شاهد نتیجه مخربش خواهیم بود. همین الان سینما هر چه اثار دینی و نزدیک به اعتقاد عمومی مردم میسازه، اون فیلم طرفدار زیادی پیدا میکنه. 


و اما سینمای منتقد متعهد
اولا باز به قول شهید اوینی، فیلم اینه درون فیلمساز است، پس اگر فیلمساز روحش در لجنزار باشد، فیلم او لجنزار را نشان میده و اگر در آسمان باشه، آسمانی میبینه. او اگر نقد هم بکنه، نقد سازنده میکنه.
نمونه‌اش فیلم بچه‌های آسمان و بدوک مجید مجیدی یا بادیگارد حاتمی‌کیا است. بچه‌های اسمان تصویر یه پدر فقیر رو نشون میده، اما اون پدر بیچاره نیست، پدر رو بی ابرو و بدبخت نشون نمیده. اگر فقر داره، عزت نفس داره. اگر بچه فقیر  با بچه اون ادم پولدار بازی میکنه، نگاه به این رابطه قرین عزته، نه بالا پایینی و تبعیض نژادی و فاصله طبقاتی.
بنابراین او میتونه نقد کنه، اما جامعه رو لجن نشون نمیده.
بنابراین سینماگر متعهد اولا خودش متعهده، دوما باااید ماهیت سینما رو بشناسه تا بتونه از ابزار بگذره و به روح سینما برسه. این چیزیه که شهید اوینی در مورد حاتمی‌کیا میگه. 
اصلا سختی کار آدم‌های متعهد به دین و اسلام و انقلاب اینه که اگر بقیه چه غربی‌ها و چه ادم‌های بی‌قید داخلی فقط باید ابزار سینما رو یاد بگیرن تا بتونن حرف سینمایی بزنن، بچه حزب‌اللهی باید ابزار رو اولا بشناسه، بعد از ابزار بگذره و روح دین رو بر اون مسخر کنه.
این ادم اگر نقد کنه، نقدش میشه مثل مجید مجیدی؛ نه لجنزار نشون دادن امثال سینماگران فعلی.
حاتمی‌کیا تو فیلمش میگه «میترسم از روزی که این کشتی سوراخ بشه»، اما کسی نمیگه او میخواد براندازی کنه، چون روح او متعالی است و حرف متعالی میزنه و نقدش هم نقد سازنده است.

این چیزی که گفتم به علاوه اینکه کلا سینما جای نشون دادن بدی‌ها نیست، بلکه جای نشون دادن خوبی‌ها است به این مسئله کمک میکنه.
تو نمونه‌هایی که بالا گفتم مثل نجات المان از بحران اقتصادی توسط سینما، سینما لجنزار نشون نداد، بلکه نشون داد که اینده بسیار روشنی در انتظار هست، روح ما میتوانیم رو نشون داد و این اتفاق افتاد.
سینما نمیتونه از صفر تا صد کشیدن مواد مخدر رو نشون بده، بعد بگه داریم نفی میکنیم میگیم اینا تو جامعه هست. سینما باید اصلاح کنه و راه این اصلاح کردن رو هم بشناسه.
من هنوز تو فیلمهای امریکایی ندیدم که به شیوه‌ی فیلم‌ها ما بخوان «نقد اجتماعی» به قول خودشون انجام بدن. یعنی اصولا فیلم نئورئالیستی ندارن.

شما میتونید نظریات اقای اوینی و مددپور رو در باب سینما بخونید(چندین بار باید خونده شه)
ببخشید زیاد و طولانی شد. برای این حرف‌ها میتونستم بیشتر از این به صورت جزئی‌تر هم صحبت کنم.
امیدوارم کمی مثبت بوده باشه
متشکرم از توضیحاتتون و از وقتی که صرف کردید برای نوشتن.
بنده کاملا قبول دارم تاثیر رسانه و سینما رو بر مخاطب. نظریات مارشال مک لوهان و گابلر رو هم تا حدودی مطالعه کردم. (البته کتابی که فرمودید رو نخوندم و ان شاءالله در آینده میخونم). همینطور نظریات کاشت، استفاده و رضامندی و ساخت رو مطالعه کردم که از تاثیر رسانه ها بر گرایش و رویه مخاطب ها میگه. الان صحبت بنده این هست که این مدل صحبت کردن در مورد سینما(صحبت استاد شاه حسینی و مطلبی که شما نوشتید) بیشتر به نظریه تزریقی(گلوله ی جادویی) نزدیکه که مربوطه به زمان هیتلر و به واسطه ی اتفاقات انتخابات دهه ی چهل قرن گذشته ی آمریکا رد شده. یک جورهایی انگار تاثیر سینما رو کاملا مستقیم در نظر گرفتید و مخاطب منفعل در نظر گرفته شده.البته قصدم بازی با نظریات مختلف اونوری ها نیست (که اون ها رو وحی آسمونی نمیدونم قطعا). صحبتم این هست که واکنش مخاطب پیچیده تره. هر چی که سینما نشون بده، مخاطب ها حتما به اون سمت کشیده نمیشن. بلکه ممکنه کشیده بشن. غیر از این بود، در دهه ی پنجاه قرن پیش، انتخابات آمریکا نتیجه ش در جهت مخالف تبلیغات رسانه ها نمی شد و چرا اونقدر دور ؟ حتی ترامپ هم برخلاف جو رسانه ها رئیس جمهور شد.
سینما اگر قرار باشه فقط خوبی رو نشون بده، دیگه نمیشه فیلم اجتماعی ساخت. حتی اگر فیلمی ضد طلاق ساخته باشه ، ناچار هستیم در اون خانواده ای متلاشی رو نمایش بدیم. این فیلم اگر کاملا این پدیده رو هم نهی کنه، باز هم یه خانواده متلاشی رو نمایش داده. طبق صحبت استاد شاه حسینی در جهان آرا که فرمودن هر چی سینما نشون بده، مردم میرن طرفش، آیا امکان نداره مردم با دیدن خانواده متلاشی، باز هم سمت طلاق برن؟آیا میرن؟ (آقای بدری مجری ضعیفی هستن از نظر بنده. حتی اگر در جبهه فرهنگی شخص محبوبی باشن!! ایشون در این بحث میتونستن سوالاتی بپرسن که کل گره های ذهنی باز بشن ولی نپرسیدن)
بخش بعدی صحبتم این هست که با این صحبت هایی که گفته شد، تکلیف مدیر فرهنگی چی هست؟ اگر ما در مرحله دولت سازی تشکیل تمدن اسلامی هستیم، باید مدل های مدیریتی هم پیشنهاد بدیم. اگر الان دولتی کاملا نزدیک به فکر ما تشکیل بشه، آیا مدیر سینمایی باز هم سردرگم نمیشه؟ قطعا سردرگم میشه. هر کسی باشه سردرگم میشه. شما در صحبتتون استاندارد یه سینمای خوب رو فرمودید و طبیعتا هر کسی ضد این عمل کنه، داره فساد رو ترویج میده در سطح جامعه. حالا یه مدیر فرهنگی چطور میتونه تشخیص بده که چه فیلمی فاسد هست و چه فیلمی نیست؟ یکی از راه هاش، دقت به اینه که چه کسی داره فیلم میسازه و طرف چقدر متعهده. چون بنا به نظر شهید آوینی، فیلم هر فیلمساز تبلور شخصیتشه. خب تشخیص این خیلی سخته و قضاوت بسیار دشواریه. بعد هم در مورد اینکه یه فیلم قراره چه تاثیری بذاره. قطعا تا بحال برای شما هم پیش اومده که با دوستی که کاملا همفکره، در مورد اثر یه فیلم و اینکه آیا موافق آرمان های انقلابه یا خیر دچار اختلاف نظر شدید. حالا باید دید چه کار سختی داره یه مدیر فرهنگی. (این بخش صحبتم رو ندیدم که کسی برای حلش حتی قدمی برداره. بخش خیلی سختیه...) نمونه ش فیلم ملکه. بنده معتقدم فیلم ضد جنگ و بدی بود و یه عده دیگه از دوستان هم فکر، میمیرن برای این فیلم.
الان خلاصه ی بحث این هست:
 +سینما محل نشون دادن وضعیت مطلوبه
 -چه کسی این حرف رو زده؟ چطور میشه اثباتش کرد؟
 +چون مردم به سمت اون چیزی که سینما نشون میده کشیده میشن
 -خب درسته. ولی تکلیف مفاسد جامعه چی میشه؟ اگر سینماگر نشون نده، کی به فکرش میفته؟ وظیفه ی اجتماعی سینماگر چی میشه پس؟ 
-میشه بیان کرد. ولی نقد با سیاه نمایی فرق داره
  +چطور میشه فهمید که سیاه نمایی هست یا نیست؟ مرز مشخصی داره؟ مگه همین الان گفته نشد که سینما جای نشون دادن وضعیت مطلوبه. الان حرف قبلی نقض نشد؟
این بحث ها اخیرا در حاشیه فیلم فروشنده زیاد مطرح شده...نمونه ش رو هم حتما خوندید در پست های اینستاگرامی و ...
ببخشید واقعا بابت این بحث طولانی که قطعا خسته کننده هم هست. ولی این ها سوالاتی هستن که به هر حال مطرح میشه. حس میکنم به یک نظریه قوی و محکم و منسجم نیاز داریم در این مورد. مثلا کنار هم گذاشتن یک سری یادداشت ها و جملات و نظم دادن بهشون.
 
پاسخ:
سلام علیکم
من همچنان فرصت پیدا نکردم، اما ان شاءالله تو ایام تعطیلات جواب میدم. 
ببخشید من همه کارهای عقب موندم رو گذاشتم برای این ایام تا بتونم به بعضیش برسم.

سلام علیکم
اصلا عجله ای نیست. هر وقت که فرصت داشتید، بنویسید.
ان شاءالله خدا به وقتتون برکت بده
پاسخ:
سلام علیکم
ممنون تشکر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی