بررسی تحلیل قیام عاشورا- قسمت پنجم
در مطلب پیش خواندیم:
پس از مرگ معاویه و پس از آنکه مردم کوفه باخبر شدند امام حسین علیهالسلام به مکه آمده و از بیعت با یزید امتناع کرده است، سوی امام حسین علیهالسلام نامه فرستادند و از او دعوت کردند به کوفه بیاید.
مورخان و محدثانی چون شیخ عباس قمی، تعداد نامههای ارسالی کوفیان به اباعبدالله الحسین علیهالسلام را دوازده هزار ذکر کردهاند و عدهای تعداد امضاکنندگان را تا 20هزار نفر نیز ذکر کردهاند.
در آن زمان یعنی سال 60 هجری، جمعیت کوفه را تقریبا 100هزار نفر تخمین زده اند.
برای اطلاعات بیشتر در خصوص شهر کوفه و جمعیت شناسی آن به لینک مراجعه کنید.
اما بعد
پس از آنکه نامههای شیعیان کوفه به دست امام حسین علیهالسلام رسید، ایشان پسرعمو و شوهرخواهرشان، مسلم بن عقیل علیهالسلام که نزد ایشان «ثقه» بودند را به عنوان وصی خود به کوفه میفرستد.
در کتاب آه {ترجمه نفسالمهموم} آمده است:
«آنگاه، مسلم بن عقیل را طلب کرد و او را بر این حال بیاگاهانید و با هانی بن هانی و سعید بن عبدالله که آخرینِ فرستادگان بودند ای نامه نوشت و فرستاد:
بسم الله الرحمن الرحیم.
از حسین بن علی به گروهِ مسلمین و مومنین.
اما بعد، هانی و سعید نامههای شما را آوردند و آنها آخرینِ فرستادگان شما بودند و دانستم همهی آنچه را که بیان کرده بودید.
و گفتارِ همهی شما این است که: «امامی نداریم، سوی ما بیا! شاید خدا به سببِ تو ما را بر هدایت و حق جمع کند.»
و من مسلم بن عقیل را، برادر و پسر عمِّ من که در خاندانِ من ثقهی من است، سوی شما فرستادم و او را امر کردم که حال و رایِ شما رابرای من بنویسد. پس، اگر برایم نوشت که رایِ خردمندان و اهلِ فضل و رایِ و مشورتِ شما چنان است که فرستادگان شما گفتند و در نامههای شما خواندم، به زودی نزدِ شما میآییم، انشاءالله.
سوگند به جانِ خودم، که امام نیست مگر آنکه به کتابِ خدا حکم کند و عدل و داد برپا دارد و دین حق را مُنقاد باشد و خویشتن را حبس بر رضای خدا کند.
والسلام.
حسین بن علی، مسلم بن عقیل بن ابیطالب را با قیس بن مسهّر صیداوی و عماره بن عبدالله سلولی روانه کرد و او را به ترس از خدای تعالی و پوشیدنِ کارِ خود و نرمی و تَسَتُّر امر فرمود و اینکه اگر مردم را یکدل و استوار و محکم دید، به زودی او را خبر دهد.»
یزید از نامههای کوفیان و رفتن مسلم بن عقیل باخبر میشود. او عبیدالله بن زیاد را والی کوفه کرده و نعمان بن بشیر والی وقت را از سمت خود عزل میکند.
کتاب آه پیرامون این مطلب مینویسد:
«عبیدالله پانصد نفر از مردم بصره برگزیده بود، از جمله: عبدالله بن حارث و شریک بن اعور که از شیعیانِ علی بود- و با مسلم بن عمروِ باهلی و حَشَم و اهلِ بیتِ خود راهِ کوفه پیش گرفت.
چون شریک از بصره بیرون آمد، از مرکوب بیفتاد (و گروهی گویند از عمد خود را بیانداخت) و جماعتی هم با او بودند- به امیدِ آن که عبیدالله منتظر آنها شود و حسین زودتر از عبیدالله به کوفه برسد.
اما عبیدالله التفاتی به آنها نمیکرد و به شتاب میراند. {در تاریخ آمده عبیدالله شریک را به مرکبی بست و او را همراه خود کرد.}
عبیدالله به کوفه در آمد، عمامهی سیاه بر سر داشت و لثامِ بسته بود و روی پوشیده.
و مردم را خبر رسیده بود که حسین به کوفه میآید: چشم به راهِ او داشتند. چون عبیدالله را دیدند گمان بردند اوست. پس، بر هیچ گروهی نمیگذشت مگر اینکه بر وی سلام میکردند و میگفتند:
«مرحبا بکَ یابن رسول الله! خوش آمدی!»
ابنزیاد از خرسندی آنها به آمدنِ حسین برمیآشفت. و چون بسیار شدند، مسلم بن عمرو گفت: «دور شوید که این امیر عبدالله بن زیاد است.»
و همان شب رفت تا به قصر رسید- و گروهی گردِ او را گرفته بودند و به گمانِ انکه حسین است. نعمان بن بشیر در را به روی او و اطرافیانِ او بست. یک تن از همراهان بانگ زد تا در بگشایند.
نعمان از بالا، مشرف بر آنها گشت. او هم گمان میکرد حسین است، گفت: «تو را به خدا قسم میدهم که دور شوی- که من امانتِ خود را به تو تسلیم نکنم و حاجت به جنگِ با تو ندارم.»
عبیدالله هیچ نمیگفت تا نزدیک آمد (و نعمان از بالای قصر با او سخت میگفت)، گفت: «اِفتح لافتحت! در را بگشای که هرگز نباشی که در بگشایی!»
از نامهی حضرت سیدالشهدا علیهالسلام به شیعیان کوفه درمییابیم:
1- امام حسین علیهالسلام به آنها یادآور میشود که شما شیعیان در نامههایتان گفتید که ما یاوری نداریم و سوی ما آی. یعنی آنها دعوت کننده امام بودند.
2- با وجود آنکه 20 هزار تن و به نقلی 12 هزار تن به امام حسین علیهالسلام نامه فرستادند، ایشان تاکید داشتند فرستادهشان را به میان مردم کوفه بفرستند تا از صحت این مطلب آگاهی پیدا کنند.
3- همزمانی حرکت عبیدالله بن زیاد به کوفه و حکم ولایت او بر این شهر، نشان میدهد که یزید بن معاویه قصد برخورد با اباعبدالله الحسین علیهالسلام را داشته است.
در غیر این صورت، وجود والی مانند نعمان بن بشیر که به جنگ با امام حسین علیهالسلام تن در نمیداد، برای کوفه کافی بود.
انتصاب او نشان از رویکرد خصمانه یزید با اباعبدالله الحسین علیهالسلام دارد.