هالیوود نوین یا مکتب نیویورکی
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
هالیوود نوین که به عنوان «موج نو آمریکایی» نیز شناخته میشود، اشارهای است به فیلمهای اواخر دههی 1960 میلادی که با فیلم «بانی و کلاید» ساختهی «آرتور پِن» آغاز شد و تا اوایل دهه 1980 میلادی و آثاری چون «دروازه بهشت» ساخته «مایکل سیمینو» ادامه یافت. فیلمهایی که بیشتر برای نسل سرخورده از طبقه حاکم و پس از جنگ ویتنام ساخته شده بود.
سال 1975 فیلمی روی پرده سینما رفت که از دوران جدید سینمای هالیوود سخن میگفت. «آروارهها»{Jaws} به کارگردانی «استیون اسپیلبرگ» آن فیلم بود که در دوران جدید هالیوود، موسوم به «هالیوود نوین» {New Hollywood} ساخته شده بود و اسپیلبرگ نمایندهی کارگردانهای نسل جوانی بود که اکثرا دههی 40 میلادی به دنیا آمده بودند و به فیلمهای کلاسیک هالیوود وابسته بودند. البته آروارهها اولین فیلم این دوره جدید نبود، اما شاید بارزترین فیلم این مکتب تا آن روز و شروع موج هالیوود نوین بود.
نسل جدید فیلمسازهای آمریکا روی کار آمده بود. اکثرشان در مدارس فیلمسازی تحصیل کرده بودند و در دانشگاه نیز رشتهی مربوطه را ادامه داده بودند. آنها فقط به فیلمهای هالیوود اکتفا نمیکردند؛ بلکه آثار استادان کشورهای دیگر را نیز نگاه میکردند و گاه از آنها تاثیر میپذیرفتند. نمونهی بارز آن الهام گرفتن اسپیلبرگ از کوروساوا ژاپنی در فیلم آروارهها بود. برخی کارهایشان اقتباسی از سبکها یا فیلمهای اروپایی مانند «کمدی ایتالیایی»، «اسپاگتی وسترن»، «موج نوی فرانسه» و نهایتا سینمای ژاپن بود. کسانی که به دلیل ضرر استودیوها و به دنبال رکود اقتصادیشان، توانسته بودند خود را مطرح کرده و فیلمهای خوبی بسازند.
نسل جدید بر تولید فیلمها تاثیر زیادی داشت و با روند جدید فیلمهای هالیوود، کارگردان نقش کلیدی فیلم را به عهده میگرفت. هرچند فیلمهایشان در بخشی از نظام استودیویی ساخته میشد و به صورت کاملا مستقل فعالیت نمیکردند، اما سعی داشتند فاصله خود را از نظام استودیویی حفظ کنند.
کار آنها به دلیل معرفی مضمون و سبکهای جدید و متفاوت با آنچه از سالهای 1920 تا 1950 شکل گرفته بود، به عنوان یک مکتب جدید در سینمای آمریکا معرفی و نامش «مکتب نیویورکی» شد. مکتبی که کارگردانهایش عمدتا فیلمهای زیادی دیدهاند و حاضر نیستند فیلمسازی مستقل را با دنیای زرق و برقدار استودیوهای هالیوود عوض کنند، خصوصا اینکه اعضای آکادمی اسکار نسبت به بیشترشان حساسیت داشت و باوجود فیلمهای خوبشان، تا مدت زیادی از دادن اسکار به آنها امتناع میکرد. طوریکه کسی مثل «مارتین اسکورسیزی» تا سال 2006 از دریافت اسکار محروم بود.
شاید علت نامگذاری هالیوود نوین به مکتب نیویورکی این بود که عمده کارگردانها، بازیگران و نویسندگانش برآمده از مدارس فیلمسازی نیویورک بودند.
کار آنها از نظر موضوع، پیچیده و نوآورانه بود و فیلمها پایبند به اخلاقیات خاصی نبودند. فروش خوب فیلمهایی چون «جنگ ستارگان» باعث شد، استودیوها از اهمیت فیلمهای پرفروش، تبلیغات و کنترل بر تولید باخبر شوند.
یکی دیگر از اقدامات کارگردانهای این مکتب، بازسازی تصویر برخی ژانرهای کلاسیک هالیوود، مانند ژانر جنایی، فیلمهای جنگی و وسترن بود، که این کار یک دید منتقدانهتر نسبت به گذشته آمریکا را معنی میکرد. به همراه کارگردانهای مطرح این دوره، نسل درخشانی از بازیگران و هنرپیشههای زن که اغلب در نیویورک آموزش دیده بودند.
هرچند بلندپروازیهای این نسل برای سرنگونی سیستم پیشین و ایجاد یک سیستم جدید در سینما کاملا موفق نبود و سرانجام با شکست مواجه شد، اما در به جایگذاری «نسل طلایی» سینمای هالیوود موفق بودند.
دورهی فیلمهای «هالیوود نوین» عملا در اوایل دهه 1980 پایان یافت.
کارگردانهای مطرح مکتب نیویورکی:
افراد مطرحی چون وودی آلن، فرنسیس فورد کاپولا، کلینت ایستوود، استنلی کوبریک، جورج لوکاس، دیوید لینچ، اولیور استون، دیوید فینچر، سیدنی لومت، پل مازورسکی، جان میلیوس، پل نیومن، مایک نیکولاس، رومن پولانسکی، سیدنی پولاک، استیون اسپیلبرگ و مارتین اسکورسیزی و ...
بازیگران مطرح مکتب نیویورکی:
بازیگران مطرح زیادی در دوره مکتب نیویورکی پدید آمدند. بازیگرانی چون: وودی آلن، مریل استریپ، رابرت دنیرو، کلینت ایستوود، جودی فاستر، پل نیومن، جک نیکلسون، رابرت ردفورد و سم شفرد، تام هنکس، شان پن، آل پاچینو و .... از جمله آنها هستند
پی نوشت: طرح عکس از مجید شکاری
سورئالیست ایتالیایی و ایتالیایی تبار های امریکایی