نـــیـــوک لـــیــــدر

شعبان بی‌مخ‌های انقلاب!

مسیح | چهارشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۳، ۰۳:۴۸ ب.ظ | ۱ نظر

 

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

پیش‌ترها، وقتی می‌شنیدیم یکی از سیاسیون در جایی مورد حمله قرار گرفته است، تکلیف مشخصی داشتیم. دهه هفتاد را می‌گویم.

آن دوره منش اصلاح طلبی، منش خودزنی به سبک سینمارکس آبادان بود. یک عده لباس یقه دیپلمات می‌پوشیدند، سوار موتور می‌شدند و بعد هم یک سری ماجرا بوجود می‌آمد. رسانه‌ها هم عمدتا از لفظ «لباس شخصی‌ها» استفاده می‌کردند. 

لفظ لباس شخصی‌ها کنایه به بچه بسیجی‌ها بود و با گذشت دو دهه از آن دوران، هنوز هم روزنامه‌های اصلاحات از این لفظ قدیمی و نخ‌نما استفاده می‌کنند.

لباس شخصی‌ها به فلان‌جا حمله کردند و اموال را تخریب کردند، یا سوءقصد به جان بهمانی را داشتند و یا نهایتا به فلان آدم سیاسی حمله کردند.

تکلیف ما در دهه 70 خیلی روشن بود. اصلاحات خودزنی ‌می‌کرد و اصول‌گراها که آن دوران بیشتر «راستی‌» شناخته می‌شدند نیز منش خاصی داشتند. تلویحا همه می‌دانستند که  آن یقه سفیدِ شلوار پارچه‌ای پوش هم عامل کیست و هدف از این کارها چیست. «شعبان بی‌مخ»ها عده‌ای از طیفی در می‌آمدند که داعیه‌ی روشنفکری داشتند. همان‌ها که هنوز هم در دانشگاه‌ها شعار «زنده باد مخالف من» می‌دهند و مخالفان خودشان را «داعش» خطاب می‌کنند.

پیش‌ترها این‌طور بود، اما امروز نه. در سال‌های اخیر اگر چنین حادثه‌ای بوجود آید، دو گمان مهم مطرح می‌شود.

رسانه‌های زنجیره‌ای و جریان خاصی از سیاسیون فورا این اقدام را به «لباس شخصی»‌ها منتسب می‌کنند، بی‌آنکه هیچ دادگاهی تشکیل شده یا هیچ شاهدی بر این ماجرا پیدا شود و عده‌ی دیگری نیز سال‌های دور و روحیه‌ی خودزنی ‌بعضی‌ها را به یاد می‌آورند.

روز گذشته نیز در شهر شیراز اتفاق بدی افتاد. آقای علی مطهری نماینده محترم مجلس با حمله‌ی عده‌ای مواجه شد که احتمالا شلوار پارچه‌ای پوشیده اند، لباس سفید به تن داشتند، روی صورتشان محاسن بوده و...

نگارنده نمی‌تواند به قطعیت پاسخ دهد که کدام یکی از دو نگاه بالا در قضیه‌ی شیراز دخیل بوده است. اصل ماجرا هم همین‌جاست. یعنی اینجانب قصد دارم مسئله را از این زاویه ببینم و درباره‌ی آن صحبت کنم.

در چنین مواردی، رسانه‌ها و طیف‌های مختلف علیه هم جریان سازی می‌کنند. طیف خاصی که اعتقاد عملی به انقلاب و روحیه‌ی انقلابی ندارد، این مسائل را دست‌آویزی برای حمله به انقلابی‌های اصیل و ولایت‌مدار می‌بیند و عده‌ی دیگری نیز مسئله را انکار کرده و با طرح این سوال که «اصلا از کجا معلوم که کار طیف حزب‌اللهی بوده؟» توپ را در زمین طرف مقابل می‌اندازند.

قوه قضائیه‌ی محترم و مسئولان مربوطه کجای این ماجرا هستند؟ 

به نظر نگارنده قوه قضائیه در این زمینه کوتاهی کرده و با ضعف زیادی نیز روبرو است. البته منکر زحمات بی‌وقفه‌ی این قوه در قبال مسائل قضائی و برخورد با متخلفان نیستم، اما اگر قوه قضائیه در مواردی این‌چنینی به صراحت برخورد می‌کرد، شامل این‌گونه صحبت‌ها نبودیم.

اینجانب ادامه‌ی صحبت‌هایم را با طرح چند سوال مطرح می‌کنم.

در جریان اخیر، قوه قضائیه دقیقا از چه زمانی پیگیر این قضیه خواهد شد؟ در زمان پیگیری آیا قوه قضائیه احتمال‌های متعدد را بررسی می‌کند؟ در صورت بررسی، آیا این قوه با متخلفان رسانه‌ای نیز برخورد جدی خواهد داشت؟

اگر به ماه‌های اخیر برگردیم و جریان اسیدپاشی را به یاد بیاوریم، روزنامه‌های متعدد و سیاسیون حتی از بدنه‌ی دولت، حزب‌اللهی‌ها یا همان لباس شخصی‌ها را متهم کردند. نه مسئله خیلی جدی پیگیری شد و نه با متخلفان رسانه‌ای، حقیقی و حقوقی برخورد شد.

آیا جای آن نبود که قوه قضائیه با روزنامه‌های متخلف از هر جریان سیاسی که به تهمت زنی و شایعه پراکنی می‌پردازند، برخورد کند؟ و آیا اگر پیش‌تر، برخوردهای قاطع انجام شده بود، روزنامه‌ها باز هم بدون اطلاع از هر ماجرایی سخن‌پراکنی می‌کردند؟

 

برگردیم به صحبت‌های قبلی‌مان

پیش‌ترها تکلیفمان مشخص بود، اما امروز تکلیف مشخصی نداریم. از یک طرف با جریانی مواجهیم که از هیچ اقدامی برای رسیدن به مقاصد سیاسی خویش دریغ نمی‌ورزد، و از طرف دیگر جریان جدیدی در بدنه‌ی قشر معتقد به ولایت پیدا شده است که هرچند معدود اند، اما هر وسیله‌ای را هدف کارهای خود می‌کنند. این گروه در شعار به ولایت فقیه و پیروی از صحبت‌های رهبر انقلاب پایبند هستند، اما در عمل نه‌تنها اقداماتی خلاف آن دارند که با تذکر نیز توجیهات مختلفی بر اشتباه خویش خواهند آورد.

حقیر اقدامات اخیر و هر اقدامی شبیه به آن، از مسائلی که در قم اتفاق افتاد تا جریانات رحلت امام را یک جریان «شعبان بی‌مخی» در انقلاب اسلامی نام‌گذاری می‌کنم. این جریان از هر طیفی که هست، مذموم و ناپسند بوده و امید داریم قوه قضائیه صراحتا با این‌گونه مسائل برخورد کرده و متخلفان را شناسایی و اعلام عمومی کند.

«شعبان بی‌مخ‌» بودن از خصوصیات عوامانه نیست. به نظر می‌رسد این روزها طیفی از «خواص» سیاسی جامعه نیز روحیه‌ی شعبان بی‌مخی دارند و من صحبت‌های جناب آقای مطهری که گفته بودند «گاهی برای کسانی که می‌خواهند خفقان ایجاد کنند «کف‌گرگی» لازم است» را نیز نشات گرفته از همین مسئله می‌دانم و اتفاقا ریشه‌ی اتفاق اخیر را نیز باید در همین صحبت‌ها دانست. «الناس علی دین ملوکهم» و مگر نه آن‌که آقای مطهری نماینده‌ی مجلس همین مردم و همین کشور است؟

روحیه‌‍ی مذکور را از صحبت‌های ایشان بعد از حادثه‌ی دیروز نیز می‌توان دریافت.

 

خطر «شعبان بی‌مخ‌»ها برای انقلاب اسلامی، خطر کمی نیست. این افراد اگر مخالف انقلاب اسلامی باشند از هر وسیله‌ای برای تخریب انقلاب اسلامی استفاده می‌کنند و حتی حاضرند برای رسیدن به مقصود مطلوب، دست به اقداماتی شبیه سینمارکس بزنند و اگر متعلق به جریان انقلابی باشند نیز یادآور «خطر تقدس‌گرایان متحجر و احمق» اند.

عده‌ای از ولایت‌مداران محترم که متاسفانه غلبه ولایت فقیه بر عقول سایرین را جز با «فریاد» و «سنگ» و «چماق» نمی‌بینند.

در خصوص این‌ مسئله و سایر مسائل شبیه به آن اقدام اصلی به عهده‌ی قوه قضائیه است. اگر خودزنی سیاسی در کار باشد، خوب است که تشت رسوایی عده‌ای روی زمین افتد و اگر خطر اسلام‌گرایان احمق باشد، باید جلوی رشد چنین تفکری گرفته شود.

در پایان از آنجا که بعید نیست آقایان به زعم خودشان قصد انقلابی‌گری داشتند به چنین اقدامی دست زده باشند، صحبت پایانی را با تذکری از رهبر انقلاب به پایان می‌برم:

«این حرفی که من امروز زدم و از بعضی از مسئولان و سران کشور گله‌گزاری کردم، موجب نشود که حالا یک عده‌ای راه بیفتند، بنا کنند علیه این و آن شعار دادن؛ نه، بنده با این کار هم مخالفم. اینکه شما یک نفر را به عنوان ضد ولایت، ضد بصیرت، ضد چه، مشخص کنید، بعد یک عده‌ای راه بیفتند علیه او  شعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با این کارها هم مخالفم؛ این را من صریح بگویم. این کارهائی که در قم اتفاق افتاد، بنده با اینجور کارها مخالفم. آن کارهائی که در مرقد امام اتفاق افتاد، بنده با اینجور کارها مخالفم. بارها به مسئولین و کسانی که میتوانند جلوی این چیزها را بگیرند، تذکر داده‌ام. آن کسانی که این کارها را میکنند، اگر واقعاً حزب‌اللّهی و مؤمنند، خب نکنند. می‌بینید که تشخیص ما این است که این کارها به ضرر کشور است، این کارها به نفع نیست. با احساساتشان راه بیفتند اینجا، آنجا، علیه این شعار بدهند، علیه آن شعار بدهند؛ این شعاردادن‌ها کاری از پیش نمیبرد. این خشمها را، این احساسات را برای جای لازم نگه دارید. در دوران دفاع مقدس اگر بسیجی‌ها میخواستند همین طور بروند یک جائی، طبق میل خودشان حمله کنند، که خب پدر کشور در می‌آمد. نظمی لازم است، انضباطی لازم است، مراعاتی لازم است. اگر چنانچه به این حرفها اعتنائی ندارند، آنها که خب حسابشان جداست؛ اما آن کسانی که به این حرفها اعتناء دارند و مقیدند که برخلاف موازین شرع حرکت نکنند، باید مراقبت کنند، از این کارها نکنند.» ۱۳۹۱/۱۱/۲۸

 

نظرات (۱)

دلم از این کارها میگیره
خیلی از این افکار دلگیرم
خیلی خسته م
:(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی