نـــیـــوک لـــیــــدر

دهه 1950 و دهه 1960 در آمریکا، دو دهه کاملا متفاوت اند. دو دهه‌ی متفاوت از نظر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی. دهه‌هایی که حتی نوع برخورد کنترل کنندگان جامعه آمریکا و به اصطلاح مدیران جامعه و همچنین رسانه‌ی ایالات متحده یعنی هالیوود با مردم نیز کاملا متفاوت است.

ایالات متحده آمریکا در دهه 50 به مدیریت کسانی می‌پردازد که با سیاست‌های آن هم‌راه و هم‌سو هستند. آنچه در رسانه و به طبع آن در اجتماع نمایش داده می‌شود، مدیریت موافقین یا به اصطلاح مدیریت پوزیشن (پوزیسیون) است.

همه افراد جامعه چهره‌های مثبتی دارند و فیلم‌ها چهره‌ای از «شهروند آمریکایی» نشان می‌دهند که مطلوب طبع مدیران پشت پرده است. بیان صفت‌هایی چون «میهن پرستی»، «در خدمت کشور بودن»، «به دولت کمک کردن»، «افزایش معلومات»، «رشد معنوی» نمونه‌ای از مدیریت رسانه در دهه 50 آمریکا است. در دوره‌ای که فیلم‌های آمریکایی سعی می‌کنند با القای بیش از حد خطر کمونیسم و قدرت روز افزون آن در ایالات متحده، مردم را از خطر گسترش تفکر کمونیسم آگاه کرده و آن‌ها را درخدمت امپریالیسم درآورد.

 

این الگو، دقیقا نقطه‌ی مقابل چیزی است که در دهه‌ی شصت، یعنی به فاصله‌ی ده سال در آمریکا اتخاذ شد.

آمریکا در دهه 60، تمام وقت خود را صرف مدیریت مخالفانش یا به اصطلاح اپوزیشن (اپوزوسیون) کرد. مدیریتی که طبق آن، مخالفین هم به نوعی در زمین مدیران جامعه آمریکا بازی می‌کردند. در آن دهه آداب و رسومی برای مخالفت ایجاد شد، که آن آداب و رسوم را می‌توان تعریف الگوهای مخالفت برای مخالفان، به دست نظام مدیریتی آمریکا دانست.

الگوهای مشخصی برای پوشیدن لباس، موسیقی و حتی استفاده از وسایل نقلیه خاص، تعریف شد. تعریف این الگوها به منزله این بود که هرکس مشکلی با جامعه آمریکا دارد، به این صورت مشکل خود را با جامعه و با حاکمان ابراز کند.

مدیران جامعه آمریکا با این کار مخالفت را که یک الگوی فکری است، به یک رفتار و حرکت بی‌فایده و بی‌نتیجه تبدیل کردند. آن‌ها با این کار مخالفان خود را در یک چارچوب و یک بسته‌بندی قرار می‌دادند و به شیوه‌ای مدیریت مخالفین را نیز به عهده داشتند.

به عنوان مثال اگر فردی به شکل خیلی کم با جامعه مشکل داشت، از نوع لباس خاصی استفاده می‌کرد، یا عضو گروه‌های خاصی مانند وترن‌ها، هیپی‌ها و... می‌شد. ریش‌های بلند، لباس نامناسب و کثیف، پوشیدن جین، مخالفت با هنجارهایی مانند ازدواج. گوش دادن نوعی موسیقی مخالف، مثلا هیپ-هاپ، راک، هوی متال یا گروه‌‌هایی مانند بیتلز و استفاده از وسایل نقلیه‌ای مانند موتورهای hell angles . هرچه مخالفت با جامعه  شدت پیدا می‌کرد، مدیریت نیز شدت بیشتری پیدا می‌کرد.

مدیریت مخالف به گونه‌ای ترتیب داده شده بود که اگر فردی سرسختانه با جامعه و مدیران پنهان آمریکا مخالف بود، یا با الگوهای خود ویران‌گری مانند استفاده از «ماری جوانا»، «حشیش» و مواد مخدر دیگر از بین می‌رفت، یا در یک حادثه کشته می‌شد.

اگر عمق مخالفت سطحی بود، از الگوهای مخالفت جنسی استفاده می‌شد. الگوهای مخالفت جنسی که با «انقلاب جنسی» از دهه 60 تا دهه 80 به وضعیت زننده و هنجارشکنی نیز تبدیل شد. همان سال‌ها بود که موج دوم فمینیسم در آمریکا، کمک زیادی به برپایی«جنبش آزادی جنسی» برای زنان و دگراندیشان جنسی کرد. هم‌جنس‌بازی زنانه (لزبین) و هم‌جنس‌بازی مردانه (گِی) گسترش یافت. بعد از مدتی ارتباط با دوجنس نیز رواج پیدا کرد.

این موج کم‌کم از آمریکا به فرانسه نیز سرایت کرد. فرانسوی‌ها برای هیپی‌ها ماشین «ژیان ماهاری» را طراحی کردن و در آمریکا هم عموما از «مینی ماینر» استفاده می‌شد.

سیمون دوبوار استاد دانشگاه فرانسه و مهم‌ترین مروج فمینیسم موج دوم، در دانشگاه به جرم هم‌جنس بازی با شاگردانش اخراج شد. همچنین او به مدت 50 سال رابطه‌ی جنسی نامشروع داشت.

مدیریت اپوزیشن در جامعه آمریکا ادامه یافت، تا اینکه در سال 1969 طبق یک اعلامیه و دعوت عمومی، تمام خوانندگان مخالف آمریکا از جمله جوآن بائز، راوی شانکار، جانی وینر، جیمی هندریکس و پل باترفیلد در یک جا و در محلی به نام «وودستاک»{Woodstock} جمع شدند.

جمعه، 15 اوت سال 1969 جمعیتی نزدیک به نیم میلیون نفر در وودستاک حاضر بودند. آن‌ها جمع شده بودند مخالفت خود با جامعه را به این شکل نشان دهند. روز جمعه و شنبه 9 نفر، روز شنبه و یک‌شنبه 14 نفر و از غروب یک‌شنبه تا ظهر دوشنبه 10 تن دیگر به اجرای موسیقی پرداختند.

آخرین کسی که موسیقی‌اش را اجرا کرد، جیمی هندریکس بود. موقع اجرای او که با تاخیر انجام شده بود، تنها جمعیتی حدودا 30هزار نفری باقی مانده بود. جمعیتی که صبر کرده بودند تا اجرای هندریکس را گوش دهند.

وودستاک را می‌توان اوج مدیریت مخالف در آمریکا دید. تجمعی با آن تعداد بیننده، یقینا کار چند خواننده معتاد به مواد مخدر نبود.

 

پی نوشت: به دلیل نامناسب بودن محتوای تصویری موضوعات مطرح شده، نوشته بدون مصادیق تصویری مربوطه در سایت قرار گرفت.

نظرات (۲)

اون روز داشتم به دو دهه 60 و 70 فکر میکردم موهای تنم سیخ شده بود :|
فاجعه بود

مطالب وبلاگتون روز به روز داره بهتر میشه..
با اینکه از خوندن مطالب طولانی پشت کامپیوتر خوشم نمیاد ولی همیشه مطالب اینجا برام جالب بوده و تمامشو خوندم..
خیلی خوب مینویسید..باعث میشه آدم تامل کنه..
خیلی ممنون
اجرتون با خدا
پاسخ:
سلام
لطف دارید شما. خوشحالم اگر اینجور باشه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی