به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
اینکه هر مستندسازی بخواهد تاریخ را آنطور که دلش میخواهد بسازد، شاید از نظر شخصی جذاب و دلچسب باشد، اما آیا سنگ روی سنگ بند میشود؟
نمیدانم مراد از مستند چیست، اما من مستند را حقیقتی از یک واقعیت میدانم. واقعیتی که میشود با زبانهای مختلف بیانش کرد، اما نباید خارج از حقیقت باشد یا بهگونهای گفته شود که حقیقتی را از بین ببرد و تصویر دروغینی بسازد.
اگرچه تمایل بسیاری به مستندسازی دارم، اما همیشه به این فکر میکنم که در مواجهه با یک مسئله تاریخی باید چه رفتاری داشته باشم؟ آیا به دلیل گرایشاتی که دارم، میتوانم بخشی از حقیقت و واقعیتی که پیرامون یک موضوع یا یک شخصیت اتفاق افتاده را نبینم؟ مثلا با شخص ایکس به دلیل مواضع سیاسیش مشکل دارم، اما در نگاه مستند به گذشته او حقایق را طوری جلوه دهم که اقدامات مثبتش نیز منفی جلوه کند؟ آیا میتوان این نوع کار را «مستند» نامید؟
امسال نیز به روال سالهای قبل برخی از فیلمهای جشنواره مستند حقیقت را تماشا کردم. عمده فیلمهایی که دیدم تاریخی، سیاسی و پرتره بود. دو مستند از چند مستندی که دیدم به عمد بخش مهمی از تاریخ پیرامون موضوع خود را شرح نمیدهند و از قضا همین نگفتن موجب تحریف میشود.
آیا میتوان به سینمای مستند تکیه کرد؟ آیا این نوع مواجهه باعث نمیشود من و دیگران در آنچه میخواهیم به عنوان مستند و حقیقتی از تاریخ بگوییم، دچار لغزش شویم و آنچه میخواهیم را روایت کنیم؟
فکر میکنم همانقدر که من باید روی این گذارهها فکر کنم، دیگران نیز باید فکر کنند. من به اینکه اگر فرصتش پیش بیاید چه رویکردی باید داشته باشم و دیگران به اینکه ایا قربانی کردن حقیقت را میتوان #مستند نامید؟