نـــیـــوک لـــیــــدر

بادکنک‌ های سفیدی که ترکیدند

مسیح | چهارشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۱۴ ب.ظ | ۴ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

امروز جشن تولد یک سالگی «دکتر سلام» در لانه جاسوسی برگزار شد و من هم یکی از کسانی بودم که در این مراسم شرکت کردم.

نمی‌خواهم در مورد مراسم چیز زیادی بنویسم، اما برنامه‌ بسیار خوب و با ذوق و قریحه‌ی خاصی اجرا شد.

اما آن چه اتفاق افتاد و کام مرا تا پایان تلخ کرد، آن است که اصل این نوشته بر پایه‌ی آن بنا شده است.

  • مسیح

نخستین همایش «حکمت هنر انقلاب» و نقدی بر آن

مسیح | سه شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۰۰ ب.ظ | ۲ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

آنچه می‌خوانید نقد یک هنرجو است، نه یک کارمند حوزه هنری، نه خبرنگار یک خبرگزاری و نه هیچ مقام رسمی یا دولتی. تحقیقا بیان این سخنان به این شکل نه برای مسئولین برگزار کننده شیرین است، و نه حتی برای بعضی از دوستان شرکت کننده. اما از آنجا که عادت ندارم چیزی که از نظرم دارای نقص است را خوب بخوانم و در قبال آن منفعل باشم، آن چه را دیدم و در نظرم آمده نقد می‌کنم.

نخستین همایش «حکمت هنر انقلاب» امروز در حوزه هنری تهران برگزار شد و از آنجایی که پیشتر اطلاع پیدا کرده بودم دکتر مجید شاه حسینی سخنران این مراسم است، قرار شد در آن شرکت کنم.

قاعدتا از اسم مراسم و برگزار کنندگان آن که حوزه هنری و موسسه اشراق هستند، مشخص است که این همایش با رویکرد بررسی هنر در انقلاب و هنر انقلابی برگزار شده و طبیعتا مثل هر جای دیگری که بچه مسلمان‌ها با این موضوع و در این ایام برگزار می‌کنند، شهید سیدمرتضی آوینی یک پای ماجرا است.

نحوه برگزاری مراسم که مشخصا تقلیدی از مراسم‌ سالگرد شهید آوینی در سالیان اخیر بود؛ صحبت‌های مجری، تیزرهایی از شهید آوینی، برنامه‌ای مناظره محور و در نهایت سخنرانی سخنران. اما حقیقتا مراسم‌ سالگرد شهید سیدمرتضی آوینی در این چند سال کجا و این همایش کجا.

مجری برنامه متنی را در ابتدای مراسم خواند که گویی خود آن را ننوشته بود یا حداقل می‌شود گفت یک بار پیش از مراسم مرور نکرده بود. اشتباه خواندن متن از ضعف‌های مجری همایش بود، اما این مسئله در مقایسه با ادبیات مجری هیچ بود.

مجری مراسم با ادبیاتی سخنرانی کرد که نه عامیانه بود و نه کتابی. گاه چنان با تکلف سخنرانی می‌کرد که فهم مطلب سخت می‌شد، و گاه نیز ادبیاتی محاوره‌ای و بهتر بگویم، کوچه- بازاری داشت.

 

پس از ایشان دو فرد دیگر، که قصد ندارم نام ایشان را ببرم پشت تریبون آمدند و هر کدام 10 دقیقه‌ای در خصوص حکمت هنر انقلاب و شهید آوینی صحبت کردند. سخنرانی هر دو فرد مذکور نیز بیشتر به طبل توخالی شبیه بود، تا سخنانی پر محتوا، و تجربیات این چند سال نیز به من این را آموخته که هرجا سخن از شهید آوینی به میان آمده، آنان که برای بیان سخنان خود لغاتی سخت، پرتکلف و غیرقابل فهم را انتخاب می‌کنند، سخنانشان عمق کمتری دارد.

 

بعد از آن، فرد دیگری پشت تریبون آمد و مقاله‌ی خود در خصوص داستان‌، ادبیات و رمان از منظر شهید آوینی خواند و بعد مناظره‌ی این مراسم در خصوص چیستی، چرایی و درستی یا نادرستی این مقاله بود.

پس از این مناظره، سوالی که ذهن مرا درگیر کرد این بود که چطور دو سازمان مذکور هم عهده‌دار برگزاری مراسم شده اند، و هم مناظره کنندگان از کسانی هستند که خود در این دو سازمان فعالیت می‌کنند. هر دو فرد مذاکره‌کننده به تفکرات شهید آوینی معتقدند و در خصوص این صحبت می‌کنند که ایا مقاله مذکور با نظر شهید آوینی یکی بوده است؟ و آیا شهید آوینی با رمان، داستان نویسی و داستان بلند نوشتن موافق بوده اند یا خیر؟

حال آنکه هرکس مقالات سینمایی ایشان که در آینه جادو 1-3 جمع شده است را خوانده باشد، پاسخ این‌ها را می‌داند.

همچنین سخنی در خصوص اهمیت روایت از منظر شهید آوینی بیان شد و برای استناد به این حرف، از «راوی» بودن ایشان در «فتح خون» سخن به میان آمد. اما باز از آنجا که دوستان سخنران همچون حقیر دانسته‌های اندکی داشتند، حداقل در خصوص «راوی» بودن و «فتح خون» دچار اشکال شدند.

مقتل‌نویسان واقعه عاشورا به سه دسته تقسیم می‌شوند:

1- آنان که کربلا را به چشم دیده‌اند و آن را نوشته‌اند (یا در آن زمان زنده بودند مانند حمید بن مسلم، یا پرده‌ غیب از چشمانشان افتاده است.)

2- آنان که هاتفی در عوالم ورازمینی، شرح وقایع کربلا را برای ایشان گفته و ایشان شنیده‌اند.

3- کسانی که مقتل نویسندگان پیشین را بازنویسی کرده و یا اصطلاحا ویرایش کرده‌اند.

شهید سید مرتضی آوینی در دسته اول جای می‌گیرد و اگر از نزدیکان ایشان که در سال‌های تاسیس روایت فتح همراه ایشان بودند، پرسیده شود، آنان این مسئله را تصدیق می‌کنند که ایشان خود ماجرای کربلا را دیده‌اند و «راوی» بودن ایشان در آن کتاب، هیچ دلالتی به آن مطلب و استنادی که سعی شد با استفاده از این مثل به کار گرفته شود، ندارد.

 

در نهایت نیز نوبت به سخنرانی دکتر مجید شاه حسینی رسید که برخلاف دوستان، در خصوص مکتب شناسی سینما و حوزه تدریس سینما در دانشگاه‌ها صحبت کرد و مثل همیشه حداقل برای بنده که در این زمینه خود را شاگرد ایشان می‌دانم، سخنانی خوب، به‌جا و جالب بود.

نه از این جهت که واهمه‌ای از سوی نگارنده در برابر ایشان وجود داشته باشد، بلکه حقیقتا مطلبی برای نقد سخنان ایشان ندیدم و مطالب جدیدی به اندوخته‌های علمی حقیر اضافه شد و حداقل اگر سخنرانی ایشان در این مراسم گنجانده نشده بود، همان لحظه‌های ابتدایی مراسم از سالن خارج می‌شدم.

یقینا اینچنین مراسمی نه‌تنها به شناخت شهید آوینی و تفکر ایشان کمک نمی‌کند، بلکه مظلومیت ایشان را بیش از پیش نشان ‌می‌دهد، زیرا برای بیان اندیشه‌های ایشان آنچنان که شایسته است، اقدام نمی‌شود.

در پایان از آنکه به کج‌فهمی مطالب یا عدم سطح درک کافی برای فهم این همایش متهم شوم، هیچ ابایی ندارم، اما بهتر دیدم برای بهبود اینگونه مراسم‌ها و وظیفه‌ی همگانی نسبت به بیت‌المال، این مطلب نگاشته شود.

 

  • مسیح

دانلود کتاب «نگاهی به تاریخ جهان» اثر لعل‌نهرو

مسیح | پنجشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۴۱ ب.ظ | ۱۷ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

دانلود کتاب سه جلدی «نگاهی به تاریخ جهان» نوشته جواهر لعل نهرو

ترجمه‌ی محمود تفضلی


رهبر انقلاب امام خامنه‌ای:
این کتاب جواهر لعل نهرو -نگاهى به تاریخ جهان- را بخوانید؛ در بخشى که دخالت و نفوذ انگلیس‌ها در هند را بیان میکند، تصویر میکند، تشریح میکند - او آدمى است هم امین، هم مطّلع - میگوید صنعتى که در هند بود، علمى که در هند بود، از اروپا و انگلیس و غرب کمتر نبود و بیشتر بود. انگلیسها وقتى وارد هند شدند، یکى از برنامه‌هایشان این بود که جلو گسترش صنعت بومى را بگیرند. خب، بعد کار هند به آنجا میرسد که ده‌ها میلیون آن وقتها، صدها میلیون در دوره‌هاى بعد، فقیر و گدا و خیابانْ‌خواب و گرسنه‌ى به معناى واقعى داشته باشد.

 

برای دانلود به ادامه‌ی مطلب بروید

  • مسیح

دانلود کتاب در جبهه‌ی غرب خبری نیست

مسیح | پنجشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۰۱ ب.ظ | ۱ نظر

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

 دانلود کتاب در جبهه‌ی غرب خبری نیست

ترجمه هادی سیّاح سپانلو

  • مسیح

شبهه برده‌داری در اسلام

مسیح | سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۳۵ ب.ظ | ۲ نظر

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

دوست عزیزی چند روز قبل سوالی از من پرسیده بود و محتوای سوال این بود که چرا در اسلام کنیز و غلام هست؟ آیا این کنیز و غلام، تایید همون برده‌داری نیست؟ حتی در روایات هم داریم که اهل بیت خادم داشتند. مثلا فضه خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها یا قنبر غلام امیرالمومنین.

 

خب این سوال قبلا برای خودم پیش اومده بود و من به سبک خودم حلش کرده بودم. در نت هم سایت‌هایی مثل پاسخگو، پرس و جو و نهایتا اندیشه قم پاسخ دادند و پاسخ‌های خوبی هم هست که پیشنهاد میشه اون‌ها خونده بشه (پاسخ‌های مفصلی هستند.)

اما من سوال رو به یکی از دوستانم ارسال کردم و از ایشون خواهش کردم با لحن عامیانه و خیلی کوتاه جواب رو ارسال کنند که اینکار انجام شد.

امیدوارم پاسخ خوبی باشه و اگر احیانا سوالات دیگری هم در این زمینه هست، سایت‌های نامبرده بعضا مطالب خوبی با عنوان پاسخ به شبهه قرار دادند.

 

پاسخ کاملا عامیانه است و من به محتوای پاسخ هیچ دستی نخواهم زد.

  • مسیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

سعد بن ابی وقاص می‌‌گوید:

روز جمعه‌ای با رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز صبح را به جماعت خواندیم. آن‌گاه پیامبر رو به ما کرد و بر خداوند متعال درود فرستاد و فرمود:

«روز قیامت من می‌آیم در حالی که علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام پیش روی من است و به دستش لوای حمد دارد. لوای حمد دو تکه است، تکه‌ای از سُندس (حریر و دیبا) و تکه‌ای از استبرق (حریر زربفت).

در این هنگام مردی بادیه‌نشین با شتاب به طرف رسول خدا رفت و گفت:

«در باره علی بن ابی‌طالب چه می‌گویی، زیرا درباره او اختلاف فراوانی وجود دارد.»

رسول خدا لبخندی زد و فرمود:

«‌ای اعرابی، چرا درباره علی اختلاف فراوانی وجود دارد؟ علی رابطه اش با من مانند سرم برای بدنم است و مانند دکمه برای لباسم.»

آن عرب بادیه نشین با خشم به پیامبر گفت:

«‌ای محمد، من نیرو و قدرتم از علی بیشتر است. آیا علی می‌تواند لوای حمد را حمل کند؟

پیامبر فرمود:

«آرام بگیر، اعرابی! همانا خداوند روز قیامت به علی ویژگی‌های گوناگونی عنایت می‌کند:

به او زیبایی یوسف می‌دهد و زهد یحیی و صبر ایوب و بخشش آدم و نیروی جبرئیل. لوای حمد به دست اوست، همه مردم در زیر این لواء هستند و گرداگرد او را امامان و تلاوت کنندگان قرآن و اذان گویان گرفته‌اند. و آنها کسانی هستند که در قبرها به بدن‌هایشان کرم نمی‌افتد.»

 

 

بحارالانوار، ج 39، ص 216، حدیث 8

 

  • مسیح

متن نامه 6/1/68 امام خمینی (عزل آیت‌الله منتظری)

مسیح | چهارشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۱۷ ب.ظ | ۴ نظر

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

  • مسیح

وقتی پای ظریف به گلیم رهبری هم دراز می‌شود

مسیح | پنجشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۳۶ ق.ظ | ۲ نظر

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.

 

مسئولین محترم دولت یازدهم بارها عنوان کرده‌اند که صدا و سیما همکاری لازم را با ایشان ندارد. هرچند این مسئله حداقل در هفته‌های اخیر غیرقابل قبول است، و فشارهای وارده از سوی افرادی چون حسام‌الدین اشنا نیز بدون دلیل نیست، ولی به دلیل اینکه در این مجال قصد صحبت در خصوص این مسئله را نداریم، اگر بخواهیم این مدعا را بپذیریم، باید این مطلب را بگوییم که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بارها سخنان مبهم و بعضا بدون تدبیر مسئولین دولت یازدهم را در راستای سیاست سانسور خبری پخش نکرده است و این عدم پخش، اتفاقا کمک زیادی به دولت داشته است.

  • مسیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

متن زیر توسط آقای کوروش علیانی، در صفحه‌ی فیسبوک‌شان نوشته شده است:

 

مواضع سیاسی من به مواضع سیاسی دکتر صادق زیباکلام گاه بسیار نزدیک است، اما روش‌هایی که ایشان در بحث به کار می‌برد از نگاه من گاه بسیار نادرست، غیرروش‌مند، و بی‌تعارف اگر بگویم، سوءاستفاده‌گرانه است. ایشان در حالی که وانمود می‌کنند از یک پای‌گاه علمی صحبت می‌کنند، شواهد را دست‌چین می‌کنند، شواهد مخالف خود را دور می‌ریزند و شواهد موافق خود را آب‌پاشی و ردیف کرده به من و شما می‌فروشند، این شیوه‌ی یک آدم آکادمیک نیست.

  • مسیح

داستان ما و پشت‌بام خانه

مسیح | جمعه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۵۸ ق.ظ | ۰ نظر

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

در مجتمعی که زندگی می‌کنیم، 10-12 خانواری زندگی می‌کنند. هر بار با انتخاب ساکنان مجتمع، یک نفر مسئول ساختمان می‌شود.

اتفاقا کلید پشت‌ بام خانه نیز دست اوست و اگر کسی بخواهد آنجا برود، باید کلید را از او بگیرد.

یک بار نوبت حاج علی‌اکبر همسایه طبقه دوم بود، یک بار نوبت به آقامنوچهر همسایه‌ی واحد هفت بود، قبلتر حاج کمال مسئول ساختمان بود و مدتی است آقا محمدجواد همسایه‌ی طبقه‌ی اول مسئول ساختمان شده.

هفته قبل یکی از اهالی ساختمان رفته بود پشت بام خانه که آنتن تلویزیونش را درست کند، همایون پسر شهرام سه‌‌سوت را که در چشم‌چرانی در محله، ید طولایی هم دارد، دیده بود.

مسئله کم‌کم بین اهالی ساختمان پیچید. سر و صدای اکثر اهالی مجتمع بلند شد که همایون چشم‌چران بالاپشت بام چه می‌کند؟ و اصلا چطوری رفته آن‌جا؟

جلسه ساختمان تشکیل شد، آقامحمدجواد که مسئول ساختمان بود گفت من به او کلید ندادم. احتمالا خودش رفته بالا پشت‌بام.

بالا پشت‌بام خانه هم طوری نیست که از خانه‌های دیگر بشود داخل آن شد.

یکی از همسایه‌ها رفته بود به شهرام گفته بود پسرت پشت بام خانه ما بوده. چطوری رفته آنجا؟ شهرام هم گفته بود آقا محمدجواد خودش به همایون ما کلید داده و گفته برو کاری که می‌خواهی را انجام بده.

ما نمی‌دانستیم چه باید کرد. از طرفی شهرام اینطور گفته بود و اگر راست می‌گفت، آقامنوچهر به اهالی ساختمان خیانت کرده بود و از طرفی هم زشت بود حرف همسایه‌مان را باور نکنیم و اصرار در اصرار که آقاشهرام راست می‌گوید.

آخر قرار گذاشتیم برای اینکه هوای آقامنوچهر را داشته باشیم و کسی خیال بد نکند، تا آخر ماه و تعیین فرد بعدی که چند روزی هم بیشتر نمانده بود صبر کنیم و یکی دیگر را به عنوان مسئول ساختمان انتخاب کنیم.

 

 

مسیح مصطفوی

  • مسیح