نـــیـــوک لـــیــــدر

هاشمی، مجمع عقلا و عقلای قوم

مسیح | پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۳:۳۳ ب.ظ | ۱ نظر

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

⭕️آقای رفسنجانی در صحبت‌های امروز خود از عقلای قوم صحبت کرده است و اینکه باید بنشینند صحبت کنند تا کشور دچار اختلافات کینه توزانه نشود. {روزنامه آرمان}
اینجا دو مسئله وجود دارد؛ یکی اینکه کدام عقلا؟ و دوم اینکه کدام اختلافات؟
در خصوص اینکه هاشمی از کدام اختلافات صحبت می‌کند باید گفت؟ آقای  رفسنجانی سال 88 در نامه به رهبری از آتش و دودی سخن گفت که بعد از انتخابات در خیابان و در فتنه‌ 88 دیدیم. حالا صحبت از اختلافات کینه‌توزانه می‌کند و چه بسا این مسئله، به همان شکل بوده تهدیدی از سوی او تلقی شود!
اما اینکه این عقلا چه کسانی هستند و هاشمی به چه کسانی عنوان عقلا می‌دهد، باید به تاریخ رجوع کنیم و سراغ «مجمع عقلا» را بگیریم.
 
✅در اثنای جنگ بین ایران و عراق، گروهی در مجلس شورای اسلامی تشکیل شد که به گروه 99 نفر یا مجمع عقلا معروف شد.
هاشمی در یکی از سخنرانی‌هایش در سال 88 پیرامون مسائل انتخاباتی اشاراتی به مجمع عقلا کرده و می‌گوید:
«گروهی از دوستان معتدل که اون موقع خیلی کم گیر می‌آمدند، گروه عقلا رو توی مجلس تشکیل دادند.»
 
⭕️اما این مجمع عقلابرای چه تشکیل شده بود؟
هاشمی:
«یکی از جاهایی که کار می‌کردند در سیاست‌های جنگی بود که شاید بی‌تاثیر هم نبودند در «خاتمه جنگ» و شاید نه؛ حتما تاثیر داشتند.»
 
او همچنین در کتاب «پایان، دفاع، آغاز بازسازی- صفحه 188» می‌گوید:
«مسئله بعدی امام بود که لحظه ای اجازه نمی‌داد درباره ختم جنگ بحث کنیم . در مجلس هم عده‌ای بودند به نام «‌مجمع عقلا» و آقای روحانی - که برای پایان دادن جنگ فعالیت می‌کردند - که امام آنها را سر جایشان نشاند.»
 
هاشمی در مصاحبه خود با روزنامه کیهان در سال 82، امام را مخالف پایان جنگ می‌خواند و می‌نویسد:
«امام مایل نبودند که اصلاً بحث آتش‌بس، صلح و پایان جنگ مطرح شود و این را باعث دلسردی نیروها در جبهه می‌دیدند.»
 
✅حسن روحانی: «آقای هاشمی که رفته بود پیش امام، گفته بود که این چیه نوشتند؟ شنیده ام فلانی و فلانی {من} هم هست، چون امام می‌دانست مسئولیت جنگ را دارم. آقای هاشمی گفته بود نه این‌جور نیست، من خبر دارم. جلسه با اطلاع من هست و من اطلاع دارم.»
امام پس از آنکه از ماهیت جلسات مجمع عقلا باخبر می‌شوند، به آقای هاشمی دستور می‌دهند که این مجمع منحل شده و به کار خود پایان دهد، اما این مسئله در عمل اتفاق نمی‌افتد!
 
شاید لازم بود صحبت امروز هاشمی رفسنجانی از «عقلای قوم» را  از این منظر نیز نگاه کرد.
 

پ.ن: برای اطلاعات بیشتر به کتاب «راز قطعنامه»، مستند «من روحانی هستم» و یا مقاله «چرایی مخالفت امام با مجمع عقلا» مراجعه کنید.
مطالب نوشته شده از صحبت‌های دکتر روحانی و اقای رفسنجانی در مصاحبه‌های خبری یا تصویری و همچنین از صحبت‌های آقای محسن رضایی در کتاب اسناد و تحقیقات دفاع مقدس نوشته شده است.
  • مسیح

من و سید مرتضی!

مسیح | شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۷ ب.ظ | ۱ نظر

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

سعی کردم اثار شهید سید مرتضی آوینی رو به این شکل مطالعه کنم و بعد برای خودم حلاجی کنم. یعنی نوشته‌ها رو کنار هم بگذارم و بعد با ساختن یک پازل از جملات، معنی خاصی که از فلسفه و نگرش آیشون برمیاد رو دربیارم. {به زعم خودم}

 

1- برادران عزیزی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی می‌پنداشتند که برای دست یافتن به سینمایی که بتواند در خدمت اسلام قرار بگیرد، کافی است که به جوانان مؤمن علاقه‌مند، تکنیک فیلمسازی آموخته شود. اکنون همان برادران عزیز، در تحربه بخوبی دریافته‌اند که تکنیک فیلمسازی، یعنی مجموعه روشها و ابزار کار، فی نفسه حامل فرهنگ غرب و غایات روحی آن است و از خود می‌پرسند که «پس چه باید کرد؟»

 

2- بر ما تقلید از غربی‌ها روا نیست، چراکه تاریخ ما در امتداد تاریخ غرب نیست. ما عصر تازه‌ای را در جهان آغاز کرده‌ایم و در این باب، اگرچه سینما یکی از موالید تمدن غربی است، و لکن در نزد ما و در این سیر تاریخی که با انقلاب اسلامی آغازشده، صورت دیگری متناسب با اعتقادات ما خواهد پذیرفت. سینما در غرب چیزی است و در این مرزوبوم چیز دیگر و سینمای ما نمی‌تواند در امتداد تاریخی سینمای غرب باشد، اگرچه زبان سینما یا بیان مفاهیم به زبان سینما قواعد ثابتی دارد فراتر از شرق و غرب.

 

3- تخصص داشتن در علوم رسمی، اعم از تجربی یا انسانی، مساوی با قدرت اجتهاد در علوم نیست. تخصص شرط لازم اجتهاد علمی است، اما شرط کافی نیست. شرط کافی اجتهاد در علوم، وجود معرفتی کافی و جامع نسبت به اسلام است و بدون این شرط، اجتهاد محقق نمی‌شود، چراکه کاربرد علوم در صحنه‌ی عمل باید منتهی به غایاتی باشد که موردنظر اسلام است و لا غیر. لذا باید معنای اجتهاد و تخصص را از یکدیگر تفکیک کرد و دانست که استفاده از تخصص غربی‌ها در علوم و صنایع، اگر در سایه‌ی اجتهاد (به معنایی که عرض شد) نباشد، هرگز به غایاتی که موردنظر ماست منجر نخواهد گشت. ما خود را بی‌نیاز از تجربیات غربی‌ها نمی‌دانیم، اما برای این تجربیات شأنی متناسب با آن‌ها قائلیم. ما چاره‌ای نداریم جز آن‌که سینما را یک ‌بار دیگر در ادب و فرهنگ اسلام معنا کنیم. ما باید قابلیت‌های کشف نا شده‌ی سینما را در جواب به فرهنگ و تاریخ خویش پیدا کنیم و چه کسی می‌تواند ادعا کند که سینما دیگر قابلیت‌هایی ناشناخته ندارد؟

 

 

4- قالب و محتوا و ظرف و مظروف، در سینما، دومرتبه از یک وجود واحد هستند... همچون روح و بدن. با گرایش روح به سمت کفر و شرک ظاهراً تغییری در بدن ظاهر نمی‌شود، اما در سینما این «قالب» است که محتوای خویش را «برمی‌گزیند». چه بخواهیم و چه نخواهیم در تمدن امروز روش و ابزار «اصالت» دارد و سینما نیز از این حکم کلی خارج نیست. این حکم نه مطلقاً، که عموماً، درباره همه هنرها صادق است و در سینما به‌طریق‌اولی، چراکه سینما قبل از آنکه هنر باشد، تکنولوژی است. تکنیک سینما نیز، علاوه بر پیچیدگی بسیار زیاد و فوق‌العاده، مجموعه‌ای است از حیله‌هایی که با قصد فریب عقل و نفی اختیار تماشاگر گردآمده است و برخلاف تصور عام، هرگز انسان را به فطرت ثانوی که مقام تفکر و تذکر است رجوع نمی‌دهد.
اما درعین‌حال، سینما می‌تواند که این‌چنین نباشد و این نکته‌ای است که برای ما محل توجه است. اگر محتوای سینما بخواهد که به‌سوی حق و اسلام متمایل گردد، تکنیک سینما، یعنی مجموعه روش‌ها و ابزار آن، حجابی است که باید خرق شود. در این نکته برای اهل معنا معانی بسیار نهفته است.

 

پ.ن: مسئله ظرف و مظروف، تمدن تکنولوژیک، سینمای اسلامی و از این دست تعاریف مسئله حل نشده دوستان در مطالعه آثار ایشونه که برام کاملا حل شده، مشخص و واضحه. 

شاید هم اشتباه میکنم، اما گمانم اینه که دیدگاه فلسفی ایشون رو باید از آغازی بر یک پایان و رستاخیز جان شروع کرد و به ... رسید و از این منظر به او نگاه کرد و با جهان بینی او غرب و تمدن تکنولوژیک رو دید.

 

پ.ن: 20 فروردین نزدیکه و باز قلب من میتپه!

  • مسیح

داستان جالب یک نامه

مسیح | دوشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۰۴ ب.ظ | ۱ نظر
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
 
سال 2006 در اثنای جنگ «تموز» یا همان جنگ 33 روزه، اتفاق جالبی افتاد. مجاهدان حزب‌الله به سید حسن نصرالله نامه‌ای زیبا و حماسی نوشتند و بر پایداری و مقاومت خود و ادامه‌ دادن راه شهدای مقاومت سخن گفتند. نامه‌ای که در آن عباراتی چون «السلام علیک یا حبیبنا و السلام علیک یا عزیزنا» خطاب به دبیرکل حزب‌الله به چشم می‌خورد.
چند روز بعد یعنی در همان روزهای جنگ 33 روزه، سید حسن نصرالله که در شبکه المنار سخنرانی مستقیم داشت، مجاهدان حزب‌الله را مورد خطاب قرار داد و از آنان، مقاومت‌شان و شجاعتشان به زیبایی تعریف کرد.
سید حسن نصرالله در جواب نامه‌ی مجاهدین گفت:
 
«و اما المجاهدین …
… برادرانم !
شما اعماق تاریخ این امتید، شما خلاصه روح این ملتید، شما تمدن و فرهنگ و اساس عشق و معرفت این امتید، شما نشان مردانگی این امتید، شما جاودانگی درخت سدر بر قله‌های ما و کرنش خوشه‌های گندم درسرزمین مایید. شما مانند کوههای لبنان سرفرازید، همواره پرغرور و رفیع و عالی قامتید. پس ازخدا شما امید و پشتیبانید، همانگونه که پیش از این بودید و پس از این نیزخواهید بود .
سرهایتان را می‌بوسم، سرهایتان را که بالاتر از همه سرهاست می‌بوسم و دستانتان را که همیشه به ماشه است می‌بوسم. با همین دستان است که خدای تعالی قاتلین پیامبران و بندگانش و فسادکنندگان در زمین را درهم میکوبد.
گامهایتان را می‌بوسم که مستحکم در زمین کاشته شده‌اند و حتی اگر همه کوهها منهدم شوند، نخواهند لرزید.
ای برادرانم! ای کسانی که جمجمه‌های خود را به خداوند سپرده‌اید به دورترین افق بنگرید. جواب من به شما تشکر من از شماست، اگر بپذیرید من نیز یکی از شما باشم و برادری برایتان باشم، برای اینکه  شما خود رهبرید و شما سرورید و شما تاج سرید، مایه افتخار این امت ومردان خدا هستید، کسانی که بواسطه آنان پیروز خواهیم شد…»
{طبیعتا متن اصلی نامه به دلیل عبارات موجود در آن، زیبایی خاصی دارد}
متن نامه:
http://www.almanar.com.lb/wap/edetails.php?cid=41&eid=551186
 
پس از مدتی این دو نامه‌ی زیبا به سرودی حماسی به نام «رساله الثوار» تبدیل شد که می‌توانید آن را از لینک زیر بشنوید:
http://shiavoice.com/play-u0k06.html
متن شعر:
http://www.egyptianoasis.net/showthread.php?t=24906&page=4&p=338411&viewfull=1#post338411
 

ماجرای این نامه به همین‌جا ختم نمی‌شود. «جولیا پطرس» خواننده‌ی مسیحی لبنان با شنیدن پاسخ زیبای سید حسن به نامه مجاهدان مقاومت، به قول خودش دلش تکان خورد و فورا به سراغ «غسان مطر» رئیس اتحادیه نویسندگان لبنان که خود یکی از شاعران بزرگ محسوب می شود – می رود و سوژه ساختن ترانه ای بر اساس این پاسخ سید را  با وی در میان می گذارد که با موافقت و تشویق او مواجه می شود.
 
خودش در این باره می گوید:
«من هم مانند همه مردم که پیامها و سخنان سید حسن نصرالله را پیگیری می کردند، این پیام را شنیدم؛ پیامی که ایشان برای مجاهدان قهرمان در جنوب فرستادند مرا تحت تاثیر قرار داد و به اعماق وجودم راه یافت و احساساتم را دگرگون کرد.
شاید این پیام تنها مرا به گریه وا نداشت؛ بلکه میلیونها انسان را منقلب کرد.
این پیام اوج عظمت نصرالله را و افزون بر آن تواضع و فروتنی واقعی او را نشان داد. این پیام که آقای نصرالله با لحن خاصی آن را بیان کردند، تکان دهنده بود.
ایشان هنگامی که به رزمندگان مقاومت گفتند که دست وپای شما را می بوسم و آنان را رهبر و سرور امت معرفی کردند، از نظر عاطفی و انسانی مردم را تکان و به همگان نوید عزت و سربلندی و سرافرازی داد.
این پیام بسیار تاثیرگذار بود و من آن را ضبط و بی درنگ از نوار پیاده کردم. به ذهنم رسید که از حزب الله اجازه بگیرم و از آن سرودی بسازم، لذا از تعابیر و اصطلاحاتی که ایشان در پیام خود به کار بردند استفاده کردیم و از آن شعری ساختیم ...»
 
جولیا پطرس در پاسخ به خبرنگاران مجلات «لها» و «طرابلس پست» تاکید می کند که فرزندانم را با دیدگاههای سیاسی پرورش می دهم و معنی ندارد که آنها خنثی و بی موضع باشند. در مصاحبه با شبکه ماهواره ای «الجزیره» نیز  تنها »هنر متعهد و اصیل« را پایدار می داند و می افزاید:
«انسانهای آرمانخواه هم با باورهای درونی و صحنه های مقاومت و پایداری زنده می مانند.»
او از هنرمندانی که به فراز و نشیبهای مهم جامعه شان بی اعتنا هستند انتقاد می کند و بخصوص با ابراز انزجار از رواج بی بند و باری و برهنگی در میان هنرمندان عرب می گوید:
 «اکنون آنها زن را به صورت یک کالا در آورده اند و تلویزیونهای ماهواره ای نقش زیادی در انحطاط و ابتذال بازی می کنند، تا جایی که الان از هر ده کار هنری، هفت اثر «زیر حد مطلوب» هستند.»
در ادامه متن آهنگ او به همراه ترجمه فارسی آن قرار می‌گیرد:
 
احبائی ! احبائی !
استمعت الی رسالتکم
و فیها العز و الایمان
فانتم مثلما قلتم :
رجال الله فی المیدان
و وعد صادق انتم
و انتم نصرنا الآتی
و انتم من جبال الشمس
عاتیه علی العاتی
احبائی ! احبائی !
بکم یتحرر الاسری
بکم تتحرر الارض
بقبضتکم ، بغضبتکم
یصان البیت و العرض
بنات حضاره انتم
و انتم نهضه القیم
و انتم خالدون کما
خلود الارض فی القمم
و انتم مجد امتنا
و انتم ، انتم القاده
و تاج رووسنا انتم
و انتم ، انتم الساده
احبائی ! احبائی !
اقبل نبل اقدام
بها یتشرف الشرف
بعزه ارضنا انغرست
فلا تکبو و ترتجف
بکم سنغیر الدنیا
و یسمع صوتنا القدر
(و یحنی راسه القدر)
بکم نبنی الغد الاحلی
بکم نمضی و ننتصر ...
 

ترجمه :
دوستانم ! دوستانم !
پیامتان را شنیدم
که نشاندهنده سرافرازی و ایمان است
و شما همان گونه که گفته اید
مردان خدا در میدان جنگید
و شما "وعده صادق"
و پیروزی قریب الوقوع مایید
و شما چون قله های سربلند خورشید
در برابر یاغیان ، سرکش و نافرمانید
دوستانم ! دوستانم !
اسیران با همت شما آزاد می شوند
و سرزمینهای اشغالی را شما باز پس می گیرید
با مشتهای گره کرده تان
و با خشم مقدستان
خانه هامان
و آبرومان محفوظ می ماند
شما سازندگان تمدن
و خیزش ارزشهایید
و مانند کاج – نماد جاودانگی لبنان
تا همیشه خواهید ماند
شما رمز مجد وعظمت امت ما
و رهبران مایید
و تاج سرهامان
و سروری تنها سزاوار شماست .
دوستانم ! دوستانم !
بر گامهای نجیب شما بوسه می زنم
گامهایی که به شرف ، شرافت می دهند
و صنوبرهای سرزمینمان از آب عزت آن آبیاری می شوند
نهراسید و استوار بمانید
با مقاومت شما ، دنیا تغییر می کند
و صدای ما به گوش سرنوشت خواهد رسید
(و سرنوشت سر تسلیم فرو خواهد آورد)
به دست شما فردای بهتر و دلپذیرتری می آفرینیم
با شما همراه می شویم و به پیروزی می رسیم .
  • مسیح

امام، دارالتبلیغ و آیت‌الله شریعتمداری

مسیح | پنجشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۰۵ ب.ظ | ۲ نظر

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

از سلسله‌ نوشته‌هایی که در مورد دفاع مقدس و پیرامون زندگی امام خمینی در کانال فتح خون نوشتم: telegram.me/fathe_khoon

 

آیت‌الله شریعتمداری از علمای مشهور آن دوره تا ان زمان {سال 1343} با مبارزه همراهی می‌کرد، اما راهش را جدا کرد.
آقای شریعتمداری با تاسیس «دارالتبلیغ» با هدف تربیت مبلغ، حوزه را به دو گروه انقلابی و مخالف انقلابی‌گری تقسیم کرد. دارالتبلیغ را برای تربیت مبلغ دینی تاسیس کردند. رسول جعفریان می‌نویسد:
«در شرایطی که در قم و میان روحانیان یک جنبش انقلابی جدی بر ضدنظام پهلوی ایجاد شده، تاسیس چنین مرکزی نوعی منحرف کردن مسیر حرکت انقلابی تلقی می‌شد.»
یاران آیت‌الله خمینی با تاسیس و ترویج دارالتبلیغ مخالف بودند.
هم‌زمان شایعاتی درباره‌ی برنامه‌ریزی شاه برای نفوذ به حوزه مطرح بود که بدبینی انقلابیون به جریان دارالتبلیغ را بیشتر می‌کرد. گروهی هم با اصلاحات و منظم کردن حوزه مخالف بودند و بدون انگیزه انقلابی مخالف دارالتبلیغ بودند. در قم و برخی شهرها به خصوص تبریز بحث‌های مخالف و موافق حوزویان و علما را دو دسته کرده بود.
در تبریز زادگاه آیت‌الله شریعتمداری، آیت‌الله قاضی طباطبایی و تعداد دیگری از علما مخالف دارالتبلیغ بودند. بسیاری از طلبه‌های آذربایجانی کوچک‌ترین انتقاد از آیت‌الله شریعتمداری را برنمی‌تابیدند، اما انقلابیون جلسات و ارتباط او با روسای شهربانی و ساواک را خیانت می‌دیدند.
«توکلی بینا» از جوانان مبارز به حاج آقا روح‌الله گفته بود:
«آقای شریعتمداری مستقیم با اطلاعات شهربانی و ساواک در ارتباط است. جواب شنیده بود به هیچ‌کس چیزی نگو. گویا آقا نمی‌خواسته مسئله باعث تفرقه شود و در همان سطح علما حل شود.
 

حاج آقا روح‌الله و آیت‌الله شریعتمداری
 
وقتی کسانی می‌آمدند و از خوبی‌های دارالتبلیغ می‌گفتند، آقا روح‌الله می‌گفت: خانه از پای بست ویران است، خواجه دربند نقش ایوان است.
رسول جعفریان:
«آقایان سبحانی و مکارم و دوانی نظر آیت‌الله خمینی را درباره‌ی دارالتبلیغ پرسیدند، آیت‌الله خمینی گفت: نگران اخلال در مبارزه است.
آقای خزعلی در خاطراتش می‌گوید که آیت‌الله خمینی گفته است من با دارالتبلیغ مخالف نیستم، اما واقعیت این است که نحوه‌ی اداره آن به گونه‌ای است که دارد انحراف ایجاد می‌کند.  بنابراین باید دست نگه دارد. تو برو و با ایشان صحبت کن.
آقای خزعلی حدود ده بار پیغام برد و آورد تا این‌که آیت‌الله شریعتمداری گفت خودم با آقای خمینی صحبت می‌کنم، اگر گفت تعطیل کنید، تعطیل می‌کنم.
او به دیدار رفت، آیت‌الله خمینی خواست تعطیل کند، نکرد.
آیت‌الله خمینی گفته بود:
«من فعلا از این ناحیه احساس خطر نمی‌کنم. اگر احساس خطر بکنم، با دست طلبه‌ها دارالتبلیغ را می‌کَنم و هر آجرش در دست یک طلبه خواهد بود.»
 
کتاب تاریخ زندگی امام خمینی- نوشته جعفر شیرعلی نیا- صفحه 102 و 103
@fathe_khoon
  • مسیح

سینمای جنگ یا ضد جنگ

مسیح | چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۳۸ ب.ظ | ۱ نظر
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

متن زیر نوشته‌ای تمرینی در خصوص سینمای ضدجنگ و تفاوت آن با سینمای جنگی است. ناگفته نماند که این دو گونه با ژانر دفاع مقدس که 

گونه‌ای برآمده از ایران است، کاملا متفاوت است.

متن کامل نیست و نیاز به شرح بیشتری در خصوص المان‌های اصلی این فیلم‌ها و مولفه‌های آن است. همچنین شایسته بود کارکردهای سینمای جنگ و سینمای ضدجنگ در غرب بررسی شود که مجال آن نبود.

 

«از اسطوره سازی تا اسطوره سوزی»

«ژانر جنگی» یکی از مهم‌ترین و پرطرفدارترین گونه‌های سینمایی در دنیاست. گونه‌ای که به تبع نام آن محتوایی در خصوص جنگ دارد و ماهیت «میلیتاریستی» در آن دیده می‌شود. با وجود اینکه از سال‌های اولیه‌ی سینما فیلم‌هایی با موضوع جنگ و نظامی ساخته شد، اما عنوان «ژانر جنگی» سال‌ها بعد از آن مصطلح شد.

پس از دو جنگ جهانی اول و دوم، نگاه انتقادی به این دو جنگ باعث شکل‌گیری سینمایی در کشورهای غربی موسوم به سینمای «ضد جنگ» شد.

برای اینکه با سینمای ضد جنگ آشنا شویم، کمی به عقب باز می‌گردیم..

  • مسیح

دولت‌های دارای کلاهک هسته‌ای

مسیح | يكشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۵۷ ب.ظ | ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

اطلاعاتی که پیرامون دولت‌های دارای کلاهک هسته‌ای در جهان مشاهده می‌کنید، برگرفته از گزارش رسمی سایت معتبر مربوط به مسائل هسته‌ای، Spiri.org در سال 2014 است:

در آغاز سال 2014، نه دولت {ایالات متحده، روسیه، انگلستان، فرانسه، چین، هند، پاکستان، کره شمالی و اسراییل}حدودا دارای 16350 عدد سلاح هسته‌ای هستند که از میان آن، 4150 عدد مستقر شده و یا در کوتاه مدت آماده استفاده‌ اند و تقریبا 1800 عدد از آن، در یک حالت آماده‌باش عملیاتی بالا نگه داشته می‌شوند.1

  • مسیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

شبهه- ماجرای دست دادن اباعبدلله الحسین علیه السلام به عمرسعد و دروغین بودن نامه وی

در کتاب ارشاد شیخ مفید، جلد دوم، صفحه 87 آمده است:
ولما رأى الحسین نزول العساکر مع عمر بن سعد بنینوى ومددهم لقتاله أنفذ إلى عمر بن سعد:  «انی أرید أن ألقاک» فاجتمعنا فتناجیا طویلا، ثم رجع عمر بن سعد إلى مکانه وکتب إلى عبد الله بن زیاد: أما بعد: فإن الله قد أطفأ النائرة وجمع الکلمة وأصلح أمر الامة، هذا حسین قد أعطانی أن یرجع إلى المکان الذی أتى منه أو أن یسیر إلى ثغر من الثغور فیکون رجلا من المسلمین، له ما لهم وعلیه ما علیهم، أو أن یأتی أمیر المؤمنین یزید فیضع یده فی یده، فیرى فیما بینه وبینه رأیه، وفی هذا [ لکم ]رضى وللامة صلاح.

هنگامی که حسین آمدن لشکرها را به نینوا برای یاری عمر سعد در جنگ با او دید، پیکی را سوی عمر سعد فرستاد:
«میخواهم تو را ملاقات کنم» شب هنگام گرد آمدند و برای مدتی طولانی گفتگو کردند. عمر سعد به لشکرش بازگشت و برای ابن زیاد نوشت: اما بعد، خداوند آتش جنگ را خاموش کرد و سخن یکی شد و کار امت را به صلح رساند. حسین به من سپرده که به جایی که بوده بازگردد یا به مرزی از مرزها برود و مانند دیگر مسلمانان باشد، هر چه برای آنان است برای او باشد و هر چه علیه آنان است علیه او باشد، -مثل دیگر مسلمانان- و یا پیش یزید برود و دست در دست او بگذارد تا او خود تصمیم بگیرد. و در این خشنودی است و برای امت صلاح است.

  • مسیح

مذاکره با عمر سعد

مسیح | چهارشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۵۸ ب.ظ | ۴ نظر

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

رهبر انقلاب:
میگویند چرا با مذاکره با آمریکا مخالفت میکنید در حالیکه امیرالمومنین با زبیر و امام حسین با عمرسعد مذاکره کرد.
 امیرالمومنین و امام حسین در حرف زدن با زبیر و ابن‌سعد به آنها نهیب زدند و آنها را نصیحت کردند؛ بحث مذاکره به معنای امروزی نبود. مذاکره به معنای امروزی یعنی معامله و یک چیزی بگیر و یک چیزی بده. آیا امیرالمومنین با زبیر و امام حسین با ابن‌سعد معامله کرد؟ آیا تاریخ را اینگونه میفهمید و زندگی ائمه را اینگونه تحلیل میکنید؟

​15/7/1394

  • مسیح

تنهایی لیلا

مسیح | پنجشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۵ ب.ظ | ۳ نظر

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

یازدهمین سریال «محمدحسین لطیفی» در تلویزیون ملقمه‌ای از همه‌ی چیزهای تکراری بود.

«تنهایی لیلا» ملودرامی بر اساس سوژه‌ی تکراری «عشق دختر پولدار و پسر فقیر» بود که در فیلم‌ها و سریال‌های زیادی دیده‌ایم. سبکی که بیشتر مخصوص فیلم هندی‌ها است و البته نویسنده برای اینکه خود را از کلیشه دور نگه دارد و به عنوان مثال به جای سنت خواستگاری پسر، این‌بار دختر است که سنت‌های رایج را زیر پا می‌گذارد و به خواستگاری پسری فقیر می‌رود.

شخصیت پردازی‌های فیلم اغراق شده است و تقریبا هیچ یک از کاراکترها از تصنع به دور نیستند. شخصیت «محمد» هیچ جذابیتی ندارد. فقیر است و در عین حال بیماری دارد. تیپ و قیافه‌ی بهروز شعیبی در فیلم بیشتر شبیه «تام هنکس» در «دور افتاده» است، نه یک بچه مسلمان ساکن در شهر تهران. «محمد» آشفته و به هم ریخته است و لباس‌ نامرتبی به تن دارد و نهایتا روز عروسی به جای کت و شلوار، کاپشن می‌پوشد.

 

  • مسیح

نقدی بر رستاخیز

مسیح | سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۴۸ ب.ظ | ۳ نظر

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

این مطلب نقدی است بر فیلم «رستاخیز» ساخته احمدرضا درویش. از نوشتنش مدت زمانی می‌گذرد و امروز قصد کردم منتشر کنم.

ابتدا تمایل داشتم چیزهایی اضافه و کم کنم، بعد منصرف شدم.

اگر قرار باشد نقد جدیدی بنویسم، این‌بار عنوان مطلبم را «آقای عصبانی خشمگین یا حضرت عباس» می‌گذارم. چیزی که بعد از دیدن نسخه‌های مختلف فیلم برجسته بود، شخصیت سازی بسیار ضعیف از حضرت عباس علیه السلام بود. شخصیتی که اگر این اسم مقدس را نداشت، مرا بیشتر یاد گلادیاتور می‌انداخت!

مسلم بن عقیل فیلم چیزی جز یک ژنده‌پوش خسته و نالان نبود و یزید هم جز هم‌جنس‌ بازی‌اش در فیلم چیزی به چشم نمیخورد. صفتی که هیچ جای تاریخ نیامده است.

 

در کل باید بی‌تعارف بگویم فیلم «حال بهم زنی» بود. هیچ وقت تمایل نداشتم همچین چیزی درباره‌ی امام حسین علیه السلام ساخته شود!

  • مسیح