نـــیـــوک لـــیــــدر

تنهایی لیلا

مسیح | پنجشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۵ ب.ظ | ۳ نظر

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

یازدهمین سریال «محمدحسین لطیفی» در تلویزیون ملقمه‌ای از همه‌ی چیزهای تکراری بود.

«تنهایی لیلا» ملودرامی بر اساس سوژه‌ی تکراری «عشق دختر پولدار و پسر فقیر» بود که در فیلم‌ها و سریال‌های زیادی دیده‌ایم. سبکی که بیشتر مخصوص فیلم هندی‌ها است و البته نویسنده برای اینکه خود را از کلیشه دور نگه دارد و به عنوان مثال به جای سنت خواستگاری پسر، این‌بار دختر است که سنت‌های رایج را زیر پا می‌گذارد و به خواستگاری پسری فقیر می‌رود.

شخصیت پردازی‌های فیلم اغراق شده است و تقریبا هیچ یک از کاراکترها از تصنع به دور نیستند. شخصیت «محمد» هیچ جذابیتی ندارد. فقیر است و در عین حال بیماری دارد. تیپ و قیافه‌ی بهروز شعیبی در فیلم بیشتر شبیه «تام هنکس» در «دور افتاده» است، نه یک بچه مسلمان ساکن در شهر تهران. «محمد» آشفته و به هم ریخته است و لباس‌ نامرتبی به تن دارد و نهایتا روز عروسی به جای کت و شلوار، کاپشن می‌پوشد.

ساده زیستی منافاتی با مرتب بودن ندارد و آنچه از او به عنوان مذهبی‌ترین شخصیت فیلم به چشم می‌آید، چیزی جز تنبلی و آشفتگی نیست.

آنچه از محمد در فیلم دیده می‌شود بیش از آنکه «تقوا» باشد، «الوهیت» است. خادم امام زاده است و ارتباطش با آدم‌ها هم تنها در همان فضا شکل می‌گیرد. هرچند در این وانفسای سریال‌ها که عمدتا بر محوریت «هوسبازی» مردان و سبک‌سری زنان می‌چرخد، این نوع نگاه نویسنده به مرد در فیلم ستودنی است، اما شخصیت پردازی داستان ضعیف و تکراری است.

آنچه از زندگی اسلامی در فیلم روایت می‌شود، پشت کوه نشینی و تکنولوژی گریزی است. در حالی‌که سبک زندگی اسلامی می‌تواند در بستر تکنولوژی جاری شود و دین هیچ آسیبی نبیند. فیلم طوری روایت شده است که گویا صرف استفاده از نکنولوژی در تضاد با سبک زندگی دینی است. کاراکتر محمد در طول فیلم با هیچ وسیله‌ی تکنولوژی مانند موبایل ارتباط برقرار نمی‌کند و این مسئله در شخصیت «لیلا» نیز بعد ازدواج دیده می‌شود.

«لیلا» از آمریکا آمده و تا قبل از آشنایی با محمد تمام ارتباطاتش با اطرافیان از بستر تکنولوژی می‌گذرد. موبایل به دست می‌گیرد و با پدر خود تماس تصویری برقرار می‌کند، اما به محض آشنایی با محمد و گره خوردن زندگی آن‌ها بهم دیگر خبری از وجود تکنولوژی در زندگی لیلا نیست. گویا تصور کارگردان از سبک زندگی دینی، فرار از تکنولوژی و روی آوردن به غارنشینی است.

مشکلات و مصائب فیلم دقیقا از زمانی شروع می‌شود که «لیلا» نیز به زندگی مومنانه روی می‌آورد، چادر را انتخاب می‌کند و قصد فراموشی زندگی قبلی خود را دارد.

گره‌های موجود در سریال نیز به دور از تصنع نیست. دزدیدن بچه توسط «نسرین» در سریال از واقعیت دور است. این مسئله آنجا به چشم می‌آید که «زرین» پس از دو روز این را متوجه می‌شود و انگار در این مدت دو روزه هیچ صدایی از نوزاد درنیامده است.

سایر شخصیت‌های فیلم نیز خالی از تصنع نیستند. گفتگوی روحانی فیلم با آدم‌ها مصنوعی است و از بدیهیات اولیه نیز به دور است. در جایی از فیلم روحانی محله وقتی با لیلا صحبت می‌کند او را خودمانی و «تو» خطاب می‌کند. پلیس لیلا را «لیلا» یا «تو» صدا می‌زند و این‌گونه الفاظ در همه‌ی سریال وجود دارد.

در جای جای فیلم این تضاد به چشم می‌خورد. از طرفی شخصیت‌ها مذهبی و مقید تصویر می‌شوند و از طرف دیگر رفتاری غیر از این دارند.

لطیف با محمد زندگی کرده و در تمام قسمت‌ها از او خاطرات مختلفی نقل می‌کند و به نوعی شخصیت محمد در داستان‌های لطیف پی‌ریزی می‌شود، اما رفتار او هیچ شباهتی به محمد ندارد.

محمد در مواجهه با نامحرم دستان خود را می‌سوزاند، اما لطیف نه‌تنها «کتایون» را به خانه‌ی خود راه می‌دهد، که با او صمیمی می‌شود. خطاب‌های او نیز غالبا «کتی» یا «تو» است و این تماما با بستر اصلی فیلم تفاوت دارد.

آنچه محمدحسین لطیفی در این سریال ساخته است، چیزی جز تکرار نیست و به نظر کارگردان قصد داشته با استفاده از بهروز شعیبی، از محبوبیت «پرده نشین» برای ساخت سریالی پربیننده استفاده کند.

هر دو سریال خارج از تهران تصویر شده اند و محیط پیرامونی شخصیت‌ها خلوت و آرام است. اتفاقات هر دو سریال از سوی شخصیتی نشات می‌گیرد که به دنبال تصاحب دارایی‌های شخصیت اصلی داستان است؛ در «پرده نشین» داوود با بازی «آتیلا پسیانی» نقش ضدقهرمان را بازی می‌کند و در تنهایی لیلا «حسن پورشیرازی» در شخصیت زرین به ایفای این نقش می‌پردازد.

در نهایت تنهایی لیلا بیش از آنکه سریالی با محوریت سبک زندگی دینی باشد، حس نوستالژی آدم‌ها را برمی‌انگیزد.

 

 

  • مسیح

نظرات (۳)

  • فاطمه زهرا بازاری
  • سلام .

    نگاهی دقیق بر اجزای فیلم داشتید و زیر ذره بین بردنتو قابل تحسینه؛هرچند برخی از ایرادات فیلم به گونه ای بود که به هر چشم غیر مسلح هم دیده میشد..!

    استفاده کردیم از این مطلب و چند مطلب دیگه وبلاگتون..

    لینک شدید،با افتخار

    یاعلی

    پاسخ:
    سلام علیکم
    لطف دارید ممنون.

    این هم کفو نبودن محمد و لیلا خیلی آش مال بود

    توهم فانتزی بود

    پاسخ:
    اره
    رو هوا بود انصافا
    سلام
    تشکر 
    نقد جالبی بود
    دو قسمت بیشتر از سریال رو ندیدم،اصولا فیلمهای ایرانی اونقدری جذاب شروع نمیشن که ادم رو بنشونن پای تلویزیون! 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی